موسیقی فارس-علی رهبری نامه ای به حسین شریعتمداری مدیرمسول روزنامه کیهان نوشت و خواستار انتشار آن در رسانه های عمومی شد. متن این نامه بدین شرح است:
جناب اقای حسین شریعتمداری
روزنامه نگار و مدیر مسئول روزنامه کیهان
با سلام وادب خدمتتان عرض میشود:
مملکت عزیز ما ایران در این روزها شرایط بسیار سختی را پشت سر میگذراند و این امر میلیون ها ایرانی وطن پرست مقیم خارج از کشور را هم بر آن داشته است که، مانند هموطنان داخل کشور، از نزدیک اوضاع کشورشان را تحت نظر داشته باشند و با نگرانی و گاهی هم با دلهره نوشته ها و اخبا ر خبرگزاری ها و بنگاه های خبررسانی را تعقیب کنند. در این میان طبیعی است که من نیز که حدود 12 سال پیش از انقلاب یعنی بیش از 50 سال قبل از مملکتم دور افتاده ام، مانند میلیون ها ایرانی ایران دوست دیگر، اخبار خبر گزاری ها و روزنامه ها و رسانه ها را پیگیری کنم و دلواپس دسیسه های پیش رو باشم. در راستای همین پیگیری ها و مطالعه اخبار خبرگزاری ها بود که ناگهان با خواندن یادداشتی از جنابعالی در سایت خبر گزاری فارس یکه خوردم و بواقع شوکه شدم: تک تابعیتی، نه دوتابعیتی.
آیا برابر آنچه که شما نوشته اید، حقیقت دارد که میلیون ها ایرانی وطن پرست که در خارج از ایران اقامت دارند، که تبعیت کشور محل اقامت خود را پذیرفته اند، که تعداد فراوانی از آن ها دارای درجات عالی علمی و هنری میباشند ، که تعداد فراوانی از آن ها کارآفرینان برجسته بین المللی شده اند، که تعداد فراوانی از آن ها را خود من، بنا به مقتضیات شغل بین المللی که داشته و دارم میشناسم، که باعث افتخاربنده بعنوان ایرانی بوده اند، وطن فروش اند و بر علیه سرزمین پدری خود میجنگند؟ آیا این درست است که دراین زمان حساس که ما احتیاج به یک پارچگی داریم، شما میخواهید گروه بزرگی از فرهیختگان را که اتفاقا در ایالات متحده میتوانند تاثیرگذار باشند، از ملت جدا کنید؟
جناب آقای شریعتمداری، در ویکیپدیا آمده است که شغل شما روزنامه نگاری است و مدیر مسئول یک روزنامه هم میباشید. شغلی بسیار محترم و پرمسئولیت وحساس. شما یکی از ارکان دموکراسی هستید. شما روی افکار عمومی بسیار تاثیرگذار هستنید و رعایت صداقت و بیطرفی در نوشته ها کار اصلی شما ست. من این ها را میدانم. من ضمناً میدانم که شخص شما یک روزنامه نگار قدرتمند در ایران هستید که نوشته های شما در کیهان ، درسایر نشریات داخل و حتی در موارد زیادی، در خارج از ایران نیز انتشارمجدد مییابند و بدست هزاران ایرانی وطن پرست و نیز نابخردان و سوء استفاده کنندگان و سودجویان هم میرسند. میخواهم بگویم که به این ترتیب شما با هر روزنامه نگار دیگری در ایران فرق دارید و قدرتتان به مراتب بیشتر از هر ایرانی دیگر است. وجود این امکانات و قدرت در دست شما، مسئولیت شما را چندین برابر میکند. ایکاش شما سنگینی بار این مسئولیت بزرگ را حس میکردید. ایکاش شما قبل از انتشار مطا لبتان آن ها را با اشخاص دیگر در میان میگذاشتید. متاسفانه این طور بنظر میرسد که در این کار غفلت کرده اید. انتقاد حق مسلم شماست، ولی نه اینکه همه چیز را منفی نشان دهید. انتقاد ها و ایراد های شما را گاهی اوقات میشود فهمید ولی خیلی از اوقات هم از حدود رسم شده برای یک روزنامه نگاری مسئول، خارج میشوند. این مشکل اساسی، در نوشته ای که به آن اشاره کردم به وضوح بچشم میخورد. شما در این نوشته حس وطن پرستی میلیون ها ایرانی را، بدون دلیل و صرفاٌ بر اساس فرضیات و حدسیّات خود، در یک چشم بهم زدن زیرسئوال بردید. ما اصلاً نفهمیدیم که منظور شما از خراب کردن عمومی چهره دو تابعیتی ها چیست وحتی هدف شما از این نوشته هم برایمان روشن نیست.
جناب آقای شریعتمداری
آیا خیانت کاران و دزدان، قبل ازاقدام به جرم و جنایت به پاسپورتشان نگاه میکنند؟ این گونه افراد در هر جامعه ای و تحت هر ملت و قومی یافت میشوند. چه یک تابعیتی ، چه چند تابعیتی.
در دنیای مدرن امروز، تمام کشورهای بزرگ و کوچک دنیا، سعی بر این دارند تا روزنه ای پیدا کنند که بتوانند با افرادی که به هر دلیلی از کشورشان مهاجرت کرده اند رابطه برقرار کنند و اگر هم این افراد تابعیت کشور مادری خود را ندارند، این تابعیت را به آن ها بدهند. نگاه کنید به چین، کره جنوبی، روسیه و یا حتی هندوستان و پاکستان.این ها میخواهند همه هموطنان سابقشان را که در این دنیای بزرگ پراکنده شده اند جلب کنند. میخواهند با آن ها پز بدهند، میخواهند قدرتشان را به جهانیان عرضه کنند. میخواهند شبکه سازی کنند، میخواهند زنجیره ای عظیم از هموطنانشان تشکیل دهند تا پشتیبان یکدیگر باشند. حالا شما میآیید وبا کمال راحتی میفرمائید که دوتابعیتی های ما باید بین این کشور و آن کشور یکی را انتخاب کنند و چه بهتر که آن کشور را انتخاب کنند. این چه طرز تفکری است. این گفته نسنجیده شما بر خلاف اظهارات کلیه مقامات رسمی، از رهبر مملکت گرفته تا مقامات دولتی است که میخواهند جلوی فرار مغزها را بگیرند و از آنهائیکه رفته اند ولی به جهاتی امکان مراجعت کامل ندارند، تقاضای همکاری و کمک میکنند. از فکرشان، از دنیا دیدگیشان، از بینش باز و تجربیاتشان، از سرمایه شان. آقای شریعتمداری، شما برای فصل کردن آمده اید نه برای وصل کردن.
ما صد ها هزار ایرانی دو تابعیتی در بالاترین مدارج شغلی در اروپا داریم که بدون هیچگونه چشم داشتی ، نه از نظر مقام و نه از نظر پول، قلبشان برای ایران میطپد و عاشق مملکتشان هستند. به نمونه های کمک به آسیب دیدگان سوانح طبیعی در ایران نگاه کنید. به زمین لرزه های کرمان و آذربایجان و کردستان نگاه کنید . حالا شما میخواهید این ها را خیانت کار جلوه دهید وبا حمله گاز انبری کاری کنید که پاسپورت ایرانی شان را از آن ها بگیرید تا در وطنشان غریب باشند. ویا حد اقل آن ها را وادار به کار نا شایست، پنهان کاری و دروغگوئی کنید. مگر این جا بحرین است که رژیم آل خلیفه، از شیخ عیسی قاسم، سلب تابعیت کند؟
جناب آقای شریعتمداری
این طور که بنظر میرسد، شما مشکل دنیا ندیدگی دارید. مخاطبانتان را دستکم میگیرید ولی از جهان برایشان حرف میزنید. برای اطلاع جنابعالی عرض میکنم که در همین اتریش 8 میلیون نفری که من ساکن آن هستم، صدها پزشک، مهندس، استاد دانشگاه، هنرمند و تاجر شریف ایرانی 2 تابعیتی زندگی میکنند که نامشان باعث افتخار هر ایرانی است. شما که خود را مسلمان متعهد میدانید چگونه پیشنهاد میکنید که این گروه و یا هزاران گروه مشابه آن در سایر کشورهای دنیا، باید تابعیت دولت اسلامی شان را پس بدهند و تابعیت دولت غیر اسلامی را بپذیرند . از کودکی یاد گرفته ایم که ایرانی همیشه ایرانی میماند. سلب تابعیت از سوی قواعد نظام بین المللی حقوق بشر بشدت محدود شده است. در نظام حقوقی اسلام هم تا آنجا که من میدانم، سلب تابعیت برای مسلمانان امکان پذیر نیست. آیا هیچ فکر کرده اید که با پذیرفتن این پیشنهاد شما تکلیف صدها هزار غیر ایرانی که ازطریق ازدواج و روابط خانوادگی ، پاسپورت ایرانی دریافت کرده اند چه میشود؟ تکلیف فرزندان ما که پاسپورت ایرانی هم دارند چه میشود؟ ایا آن ها را هم جزو خائنین محسوب میکنید و میباید آن ها را از خانه هایمان بیرون کنیم؟ آیا آن ها هم باید ازوطن پدری شان جدا شوند؟ آیا این ها در خارج از کشور و در سرزمین مادری خود مروج فرهنگ ایرانی نیستند؟ چرا بعنوان روزنامه نگار متعهد وطن دوست نمی نویسید که چه کنیم تا از این صدها هزار ایرانی با شخصیت، از این گنج بزرگ برای پیشرفت مملکت استفاده کنیم.؟ این نخبگان، سرمایه های ایران هستند که اغلب به هزینه کشورهائی که مقیم آنجا هستند تحصیل کرده اند و اکنون ما در داخل کشور میتوانیم و باید از علم و وجود آن ها استفاده کنیم. نه آنطوریکه حضرتعالی میفرمائید ، آن ها را بپرانیم و یا خدای نکرده پایشان را قطع کنیم. بهتر است کمی دنیا را ببینید و آن را بشناسید. نگاهی به قاره اروپا که از امریکا به شما نزدیک تر است بیندازید. مشاهده کنید که چگونه مرز ها برداشته شده اند و افراد مختلف با تابعیت های سیاسی مختلف یک پارچه شده و در ممالک یکدیگر کارو زندگی میکنند. این افقی است که روزنامه نگاران مسئول باید آن را تبلیغ کنند. نه تکه تکه کردن جامعه و جدا کردن هم میهنان از یکدیگر.
جناب آقای شریعتمداری
شما چرا به نیمه خالی لیوان نگاه میکنید؟ کمی هم به جنبه های مثبت قضیه نظر بیاندازید. آیا رفت و آمد ها و مراودات های علمی و فرهنگی همین دو تابعیتی ها موجبات بالارفتن سطح علمی کشور را فرهم نمیکنند. آیا همین دوستانی که به زبان های خارجی مسلط هستند و علم دنیای کنونی را میشناسند و گاهی اوقات مانند شما فکر میکنند، دانش آموخته گان و بهره ُبردگان آن دنیای خارج نیستند که اینک اینگونه به آنطرفی ها میتازند؟ و آیا در بین آن ها دوتابعیتی وجود نداشته و ندارد؟ عشق به وطن وابسته به آن کاغذ و مدرک و کارتی که در جیب شما میباشد، نیست. این عشق، وابسته به حرمت انسانی است. کسانیکه این حرمت و شرف انسانی را ندارند، از قبل تصمیم شان را گرفته اند و روی کاغذ هم یک تابعیتی شده اند. ما با آن ها کاری نداریم. آن ها وضعشان با دوتابعیتی ها فرق میکند. شما در یادداشتتان از جنگ و بکارگیری از ایرانیان در جنگ علیه ایران گفته اید. این هم ناروا است و بی پایه. اگر تاریخ جنگ های جهانی اول و دوم را خوانده باشید حتما میدانید که در این جنگ ها همواره سعی شده است که از مهاجرین کشور های متخاصم در نبرد ها استفاده نشود، چه رسد به دو تابعیتی ها. من نمیدانم 40 سال پیش در زمان ورود امام خمینی به فرانسه شغل شما چه بود و اصولاً چه کار میکردید. ولی بنده در آن زمان در 7 کیلومتری نوفل لوشاتو در پاریس زندگی میکردم و اگر جنابعالی به عکس های آن زمان نگاه کنید ملاحظه خواهید فرمود که اغلب اطرافیان اما م خمینی دوتابعیتی بوده اند. نکته مهم دیگری که شما متاسفانه آن را نمیبینید و یا از آن خبر ندارید آن است که در اروپا و به احتمال زیاد در بسیاری از کشورهای دیگر، دریافت تابعیت از طرف ایرانی ها به علت کیفیت ها و قابلیت های این افراد میباشد. وگرنه هزاران نفر از اهالی ترکیه، عراق، سوریه و سایر ممالک هستند که سال ها دوندگی میکنند ولی موفق به دریافت تابعیت کشور های محل اقامتشان نمیشوند. از این گذشته، شما همه جا از کشور امریکا صحبت کرده اید و اشاره ای به 2 تابعیتی های کشور عراق و سایر کشور های عربی نکرده اید.
جناب آقای شریعتمداری
لطفن سعی کنید کمی منصفانه تر در این مورد فکر کنید. چنانچه برادر و یا فرزند شما به فرض محال در کنار تبعیت ایرانی تبعیت اتریش، سویس، سوئد و یا دانمارک را هم داشت، آیا به او پیشنهاد میکردید این پاسپورت را پس بدهد و ارتباط شخصی خود را با دنیای خارج عملاٌ قطع کند و برای هر بار سفر علمی و یا تجاری و … برای گرفتن ویزا از ساعت 5 صبح در زمستان و تابستان،چندین ساعت درخیابان در صف بایستد و منتظر پاسخ مثبت و اغلب منفی سفارت خانه ها باشد؟ دقت کنید بخش زیادی از ایرانیانی که بدنبال دریافت تبعیت های دیگر رفته اند ، ضرورت های شغلی بوده است تا بتوانند در حرفه موردنظرشان کار کنند. تا بتوانند به آسانی سفر های کاری خارج از کشور محل اقامتشان را انجام دهند و هر بار مجبور به اخذ ویزا نباشند که با توجه به محدودیت هائی که برای ایرانیان وجود دارد ، مانع بزرگی در انجام شغل محوله میباشد.
جناب اقای شریعتمداری
از نوشته های جنابعالی چنین بر میاید که جنابعالی از هر ایرانی دیگری وطن پرست تر هستید و بیش از هر شخص دیگری مسائل ایران را میشناسید و اتفاقاً برای همه آنها هم را ه حل های قاطع دارید. و هرگز این شبهه برایتان پیش نیامده است که ممکن است شما هم مانند میلیارد ها بشر در روی این کره خاکی ، خدای ناکرده دچار اشتباه شوید. بنا بر این ، با این دیدی که دارید چرا روزنامه نگاری را رها نمیکنید و وارد شغل اجرائی نمیشوید تا بجای انتقاد کردن و پیشنهاد دادن و از بیرون گود لنگش کن گفتن ها، خودتان آستین ها را بالا بزنید ووارد گود شوید و مسائل را حل کنید. مطمئن با شید که با این اقدام ، همه مردم ایران ، علی لخصوص مسئولین مملکتی از شما ممنون خواهند شد
در خاتمه، از آنجایی که درحسن نیت و خیر خواهی جنابعالی شکی نیست ، پیشنهاد میشود در این گونه موارد و سایر موارد مشابه که ورود به مسایل تخصصی قوانین پیچیده بین المللی را ضروری میسازند، با یک کارمند معمولی وزارت خارجه ایران تبادل نظر بفرمایید . قطعا نظرتان در این موارد عوض خواهد شد.
با احترام
علی رهبری