موسیقی فارس_سهنداینانلو: ۱۴ شهریور روز تلخی برای جامعه موسیقی اصیل ایرانی بود، از خراسان بزرگ خبر آمد که آی محمد یوسفی در ۹۶سالگی، دوتار ابریشمین در آغوش برای همیشه چهره در نقاب خاک فروکشیده است.
استاد آی محمد یوسفی متولد سال ۱۳۰۲ خورشیدی در روستای تگن (از توابع شهرستان درگز_خراسان رضوی) بود، وی از نوجوانی نزد استاد اولیاقلی یگانه به تلمذ موسیقی پرداخته و از همان دوره بود که دلباخته آوا و نواهای دیار خراسان شد، به گونه ای که تا آخرین لحظات زندگی نیز از دوتار خویش جدا نشد و همیشه بعنوان یکی از اساتید برجسته موسیقی خراسانی(خصوصا موسیقی ترکمن) شناخته می شد و شاگردان بسیاری چون سعید تهرانی زاده و مرتضی گودرزی را تحویل جامعه موسیقی ایران داد.
وی در دوران حیات پربارش در چندین جشنواره داخلی و خارجی شرکت کرد و برخی از آثارش به قصد حفظ و اشاعه تکنیک های کهن ثبت و ضبط شده است ولی مهمترین جنبه زندگی آی محمد نواختن دوتار و آوازخوانی اش نیست، بلکه شیوه و طریق زیستن و معاش این استاد بزرگ است که باید مورد توجه جوانان فعال در عرصه موسیقی کشورمان قرار گیرد. “بخشی محمد” در طول ۸۰سال فعالیت موسیقیایی اش هیچ گاه به این حرفه بعنوان منبع درآمد نگاه نکرده بود. او صرفا یک کشاورز ساده بود و سالهای سال با عرق جبین سفره خانواده خویش را رنگین کرده بود و ساز را تنها برای سوخته دلان دشت های خراسان به ناله وامیداشت. شیدایی عثمان محمدپرست، حاج قربان سلیمانی، آی محمد یوسفی و… آن حلقه گمشده ای است که موسیقی امروز ایران در پی اش می گردد اما تاسف برانگیز آن که مسئولین امر و دست اندرکاران موسیقی آنچنان درگیر درآمدزایی و شناخت سلیقه مارکت شده اند که دیگر جایی برای شیدایی عارفانه هنرمندان باقی نمانده است.
صدالبته که مقصود نگارنده مذمت درآمدزایی هنرمندان از طریق ارائه آثارشان به جامعه نیست بلکه برعکس، هنر مدرن تا زمانیکه استقلال مالی نداشته باشد بهیچ وجه اصالت عملی نیز نخواهد داشت. هنری که دولتها سعی در کانالیزه کردنش دارند ایدئولوژیک زده و مقطعی است، همانگونه که جشن هنر شیراز از یادها رفت ، جشنواره عمار و اسلافش نیز به همان سرنوشت دچار خواهند شد. چرا که تولیدات شان جز مشتی آثار فرمایشی نیست که برآمده از دغدغه های مردم کوچه و خیابان نیست و سراسر انگیزه های سیاسی دارد. اتفاقا هنرمند باید از راه ارائه اثرش درآمدزایی داشته باشد، چرا که اگر تامین نباشد دچار دغدغه هایی دم دستی و سطح پایین می گردد که در هنر مدرن آن را سخیف می نامیم. اما چنین ضرورتی هیچ گاه توجیه گر این سیل سهمناک ورود سوءاستفاده گران به عرصه هنر نمی شود، خصوصا در موسیقی که دچار سندرم پاپ زدگی شده ایم.
آی محمد ها که بدون هیچ مدیر برنامه و تهیه کننده ای از اتریش و فرانسه و امریکا دعوتنامه دریافت می نمایند امروزه در کجای مارکت موسیقی ایران قرار دارند؟ جایگاهشان چیست؟ کدام نهادی در حمایت از چنین بزرگمردان و بزرگ زنانی قد علم کرده که دل مخاطب به آن حامیان خوش باشد؟ اتفاقا نه تنها کسی حمایتشان نمی کند بلکه در یک چرخه فاسد گرفتار خم ابروی جوانانی می شوند که برای پر کردن صندلی های کنسرتشان حاضرند دست به هر کاری بزنند. استخوان های آی محمدها زیر چرخ دنده های این سیکل معیوب خرد می شود و اولین کسی که متضرر می شود اما خود ازین زیان بی اطلاع است قشر جوان کشور است. جوانانی که در اوج سرخوردگی های اقتصادی و اجتماعی حاضرند گوش به هر اثری بسپارند تا فقط دقایقی از این فضای غمبار دورشان کند. این جوان برای فرار از مشکلات روزانه اش قطعا سراغ آی محمد نمی رود، چرا که اصلا او را نمی شناسد، ممکن است مدرک دکترا نیز داشته باشد ولی چون سیکل آموزشی مان نیز ایدئولوژیک زده است چندان تمایلی به آشنا کردن دانش آموختگانش با فرهنگ اصیل کشور نیست و صرفا با تمرکز بر جنبه های دینی، قصد یکپارچه کردن مذهبی جامعه را دارد و لزومی برای معرفی آی محمد به جوانان ایرانی را حس نمی کند.
اما آنچه باعث می شود فضا آنچنان تیره و تار ترسیم نشود ظهور استعدادهای نوجوان و جوانی است که هر از گاهی مجال حضور در برخی جشنواره ها و محافل ملی هنری را می یابند. برای مثال جشنواره ملی موسیقی جوان یکی از همین فرصت هاست که خوشبختانه با کیفیت مناسبی نیز برگزار می گردد، هرچند جای ارتقای کیفی از سوی مجریان فستیوال همچنان حس می شود اما با در نظر گرفتن استانداردهای موجود، چنین جشنواره هایی بسیار امید دهنده ظاهر می شوند. افزایش نسبی گرایش جوانان و نوجوانان به موسیقی اصیل ایرانی(فولکلور و سنتی) نوید روزهای بهتری را به جسم کم رمق موسیقی کشور می دهد اما به این معنی نیست که باید دست روی دست گذاشت تا نسل ها تغییر کنند، اگر دچار چنین خطایی شویم نتیجه ای جز تصادمات فرهنگی بین نسلی نخواهد داشت که با توجه به تجربیات گذشته بخوبی می دانیم منجر به افزایش جرم و بزه در جامعه خواهد شد.
امروز وقت آن است که مسئولین فرهنگی فانوس به دست، روستا به روستا سفر کنند و سراغ آی محمدهای زنده را بگیرند. البته که نه به قصد تولید اثر سفارشی برای سیاستمداران، بلکه برای حمایت و عرضه تجربیاتشان به نسلی که دریای استعداد است اما سرگردان و بی پشتوانه، دل به شب تاریک عرصه هنر این روزهای ایران می زند.
آی محمدها را دریابیم…
اختصاصی موزیک فارس