موسیقی فارس-به اعتقاد قریب به اتفاق کارشناسان و مخاطبان جدی موسیقی، پاپ ایران در دهه پنجاه، روزگاری طلایی را سپری کرد. بعد از فترتی به طول یک دهه، نسل جدیدی از خوانندگان پاپ در دهه هفتاد ظهور کرده و ژانر پاپ را در ایران احیا کردند؛ از بیژن خاوری، عباس بهادری و حمید غلامعلی تا قاسم افشار، شادمهر عقیلی و ناصر عبداللهی. چندی است اما موسیقی پاپ، کمتر ستارهای با امضای شخصی و استایل منحصربهفرد به خود دیده. ناصر پورکرم، خواننده جوان هرمزگانی، از جمله صداهای تازهای است که توانسته نظر مثبت مخاطبان و اهالی فن را جلب کند. او در گفتوگو با ما از چگونگی دستیابی خواننده به امضای شخصی گفت و البته از تغییراتی صحبت کرد که به اعتقاد او، منافاتی با هدف خواننده ندارد. ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در حال حاضر چه اندازه به هدفی که در ذهن دارید، نزدیک هستید؟
همیشه سعی کردهام نسبت به کار قبلی و حتی دیروزم بهتر باشم. بعد از انتشار هر قطعه مدام در ذهنم تکرار میکنم ترانه، ملودی و تنظیم قطعه بعدی باید بسیار بهتر باشد. با وسواس زیادی، کارها را تولید کرده و میکنم و دوستان نیز با محبت و حوصله روی قطعات وقت میگذارند. پیشتر نیز وقتی با معین راهبر کار میکردیم، همیشه به او میگفتم: «قطعه بعدی را باید بهتر و با استفاده از تکنیکهای جدیدتر تولید کنیم». حتی میگفتم: «کیتی که در درام استفاده میشود را به شکلی نو طراحی کنیم». از همان زمان دوست داشتم اتفاقی را تکرار نکنم. البته متأسفانه تاکنون فردی را پیدا نکردهام که با او کاملاً راحت و هماهنگ باشم.
برخی از تنظیمکنندهها فقط کپی پیست کرده و با استفاده از پروژه قبلی، کار جدید را نیز تنظیم میکنند، چون معتقدند پروژه پیشین، جواب داده و موفقیت قطعه جدید را نیز تضمین خواهد کرد، اما من میگویم درست است که مردم، کار قبلی را دوست داشتهاند، اما آیا میتوان با قطعیت گفت بعد از چند ماه، باز هم به همان صداها اقبال نشان خواهند داد؟ اصلاً به اندازهای گیرایی خواهد داشت که ما را 10 پله جلو بیندازد؟ متأسفانه این اتفاق فعلاً رخ نداده است.
زمانی که کار را شروع کردم و پیش رفتم، سلیقه و در کل جهانبینیام تغییر کرد. من در بندر خمیر به دنیا آمدم و بعد به بندرعباس رفتم. در بندرعباس کمی ذهنم بازتر شد و با فرهنگی متفاوت آشنا شدم. وقتی به تهران آمدم، دیدم نگاهها و دیدگاهها، زمین تا آسمان فرق دارد. متوجه شدم سلیقه مردم اصلاً موسیقی دیگری را طلب میکند و آنچه پیشتر می خواندم اصلاً باب میل آنها نیست.
پس موفقیت در مارکت موسیقی نیز برای شما مهم است…
طبیعتاً من هم به مارکت فکر میکنم. به هر حال موسیقی پاپ؛ همانطور که از اسمش پیداست، با مخاطب عام سر و کار دارد. شما باید طیف وسیعی از مردم را در نظر بگیرید، چون آنها باید موسیقی شما را دوست داشته باشند. همیشه گفتهام نظر مردم برای من مهم است، چرا که موسیقی پاپ باید نظر مخاطب را جلب کند و مخاطب، موزیک را دوست داشته باشد. البته صحبت من بدان معنا نیست که فقط آثاری مطابق میل و سلیقه مخاطب، تولید کنیم.
حضور در تهران و ارتباطاتی که با دوستان شکل گرفته، کمک زیادی به من کرده است. ذهنیت جدیدی پیدا کردهام و هر روز به دنبال اتفاقات جدید میگردم. دوست دارم مدام، خودم را را تغییر دهم و فضاهای نو را تجربه کنم. من از تغییر استقبال میکنم. در یک سال اخیر حتی از نظر خواندن هم تغییرات زیادی کردهام. انسان باید مدام تغییر کند. اصرار بر یک نوع رفتار یا سبک، به اعتقاد من کار درستی نیست. به باور من حتی سبک حرف زدن و برقراری ارتباطم هم در این مدت تغییر کرده که آن را ویژگی مثبتی میدانم.
هر روز با خودم خلوت میکنم و میاندیشم که چه تغییرات مثبتی میتوانم در خودم ایجاد کنم. با خودم میگویم ناصر پورکرم نباید همان ناصرِ یک سال پیش یا حتی سه ماه پیش باشد، بلکه باید ترانهها، ملودیها و تنظیمهای آثار تغییر کند. عامدانه و آگاهانه میخواهم مدام در تغییر باشم؛ تغییر را دوست دارم، چون آن را لازمه تکامل میبینم.
بسیاری از چهرههای برجسته موسیقی پاپ در ایران و جهان بعد از مدتی به فیگور و استایل خاصی رسیدند. به طور مثال میتوان از خوانندگان نسل اول پاپ بعد از انقلاب مانند قاسم افشار، ناصر عبداللهی، شادمهر عقیلی و محمد اصفهانی نام برد. تغییرات مداومی که از آن صحبت کردید، چقدر کمک کرده تا بتوانید به امضای شخصی در آثارتان برسید؟
مهمترین پارامتر تأثیرگذار در رسیدن خواننده به امضای شخصی را رنگ صدا میدانم. به اعتقاد من رنگ صدا میتواند امضای شخصی خواننده باشد. موسیقی پاپ را با وجود گستردگی و تنوع، جهان کوچکی میدانم. اگر دقت کنید، میبینید خطها بسیار به هم نزدیک و مرتبط هستند. تنظیمها میتوانند تفاوتهای کوچکی را در این میان ایجاد کنند، اما تفاوت اصلی را رنگ صدای خواننده، نوع و جنس صدا رقم میزند.
به طور مثال وقتی ناصر عبداللهی میخواند «منو ببخش»، همان ابتدا رنگ صدا و تن صدا مشخص میکرد شما با صدای ناصر عبداللهی مواجه هستید، یا وقتی شادمهرعقیلی اولین کلمه را در ترانه میخواند، مخاطب متوجه میشد صدای کدام خواننده را میشنود، ولی در کل تم ملودیها در موسیقی پاپ بسیار به هم نزدیک است. موسیقی پاپ در مجموع، مینور و ماژور را شامل میشود، در نهایت «لا سل فا می» را در بر میگیرد و فقط گامها جابجا میشوند. موسیقی پاپ مانند موسیقی کلاسیک و سنتی نیست که مدام دستگاهها تغییر کند و اگر این اتفاق رخ دهد هم جواب نمیدهد. اگر قرار به تلفیق باشد باز با موسیقی خاصی روبرو میشویم که طبیعتاً دایره مخاطبان محدودتری خواهد داشت.
به طور مثال اگر بخواهیم فلامینگو را وارد موسیقی پاپ کنیم، مخاطب زیادی پای این موسیقی نمینشینند و عده زیادی ممکن است محصول نهایی را دوست نداشته باشند. همانطور که گفتم خطها در موسیقی پاپ بسیار به هم نزدیک هستند. اگر نگاهی به موسیقیهای ساخته شده در سالهای اخیر بیندازیم، میبینیم خط ملودیها با همدیگر ارتباط زیادی دارد و فقط گامها و تا حدی ملودیها تغییر کردهاند. باز هم تأکید میکنم رنگ صدای خواننده و ترانه است که تفاوتها را رقم میزند.
به نقش مهم ترانه اشاره کردید، اما در سالهای اخیر میبینیم کیفیت ترانهها، افت داشته و در بسیاری از موارد با ضعفهای فاحش در تألیف و بیتوجهی به شأن واژهها روبرو هستیم!
ترانه همه چیز را تغییر میدهد و کار را از این رو به آن رو میکند. در واقع تکست روی ملودی مینشیند و مخاطب با خود میگوید: «عجب آهنگی!» اما اگر به استخوانبندی و پایه کار نگاه کنیم، میبینیم ملودی، شباهت زیادی به بسیاری از ملودیهای دیگر دارد. ملودی و آکوردبندی تقریباً همانی است که پیشتر بارها شنیدهاید و فقط گامها عوض شدهاند و البته تکست، ملودی را نیز در ذهن مخاطب تغییر داده است.

متأسفانه در سالهای اخیر با تغییر رویکرد بدی مواجه هستیم. در گذشته و در دورههای طلایی موسیقی پاپ ایران، ابتدا ترانه نوشته میشد، آهنگساز با آن ارتباط برقرار میکرد و با توجه به حسی که از ترانه میگرفت، ملودی میساخت، اما حالا ابتدا ملودی را میسازند و روی آن تکست میگذارند. در واقع روند تولید قطعات موسیقایی در ژانر پاپ برعکس شده است.
در مجموع معتقدم امضای خواننده از رنگ صدا و البته ذهنیت مشترک او با تنظیمکننده نشأت میگیرد. بسیاری از چهرههای برجسته موسیقی پاپ در سال های اخیر که تعدادی از آنها را نام بردید مانند شادمهر عقیلی، علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی، بسیاری از تنظیمها را خودشان انجام میدادند یا مرحوم ناصر عبداللهی در کنار تنظیمکننده مینشست و با ذهنیت خودش، تنظیم را به شکلی پیش می برد که امضای شخصیاش پای کار بخورد. حتی ناصر عبداللهی میگفت چه آکوردهایی در کار باشد تا رنگ و بوی کارهای خودش را بگیرد و ذهنیت مردم را از استایلی که ساخته دور نکند. خدا را شکر این اتفاق برای من نیز در حال رخ دادن است.
منظور شما آهنگهایی نیست که کاور میشوند؟ متأسفانه عدهای، کار را به صورت کامل از روی نمونه خارجی کپی کرده و خود را آهنگساز اثر معرفی میکنند!
بحث آهنگهای کاور شده جداست. در حال حاضر بسیاری از تنظیمکنندهها دقیقاً از همان بیت که قبلاً کار شده استفاده میکنند. اصلاً پروژه قبلی را باز کرده و تکست، ملودی و صدای شما را روی همان تنظیم میگذارند! در واقع تنظیمی که برای آقای ایکس انجام داده و کار مگاهیتی شده را برای شما نیز انجام میدهند. وقتی میگویید: «تنظیم را عوض کن»، پاسخ میدهد: «نه، همین تنظیم جواب میدهد. این استایل را ادامه بده، چون مردم دوست دارند». بله، مردم دوست دارند، اما بعد کامنت میگذارند و میگویند: «چرا این کار شبیه همان کار مگاهیت است؟»