کوتاه درخصوص انقطاعِ نسلی و فصلی از ساختارِ عُرفی
از داوری «حمید هیراد» تا خوانندگی «مهران مدیری»
محمدرضا ممتازواحد – در روزگاری روزگار میگذرانیم که در تمامی شئونات و عرصهها، از عُرفهای متعارف، هر چه بیشتر و بیشتر دورتر شدهایم. شاید مهمترین دلیل این انقطاعِ نسلی و فصلی از ساختار متعارف، بازگشت بهفُرماسیون اجتماعیِ اندکی پیشتر از ابتدای قرن باشد. در اوانِ قرن چهاردهم خورشیدی که اجتماع ایران بهصورت کلی با دو قطب عوام و خواص سروکار داشت، با مدرنیزاسیونِ ایجاد شده بهطبقهی اجتماعیِ میانهای رسید که متناسب با قشر متوسطِ جامعه، بسیاری از شاکلههای فرهنگی و اجتماعی آن دیگرگون شد و بهتبع آن، آثار و محصولات فرهنگیِ مبتنی بر این طبقهی اجتماعی تهیه، تولید و عرضه گردید. جالب اینکه کمی مانده بهانتهای قرنِ یاد شده، این طبقه از حد وسطِ جامعهی ایران بهاستحاله دچار گردید و شاید یکی از دلایلِ هر چه بیشتر دور شدن و یا بهعبارتی مخاطبزدایی در عرصه موسیقی، همین شکاف و یا بهعبارت بهتر، اضمحلال و انشقاقِ طبقاتی بوده باشد.
«حمید هیراد در کنار مصطفی راغب و محمدرضا چراغعلی، داوران بخش نیمهنهایی مسابقه «یک، دو، صدا» شدند. مسابقه «یک، دو، صدا» در بخش خوانندگی پس از پنج ماه رقابت بین ۱۲۰ خواننده، به ۲۰ نفر در بخش نیمهنهایی رسید که قرار است در حضور داوران اجرا داشته باشند. این مسابقه روز سهشنبه، ۱۷ فروردینماه ساعت ۱۰ صبح در استودیو شماره یک رادیو برگزار میشود. اجرای «یک، دو، صدا» بر عهده ابولفضل آقاخانی و تهیهکنندگی برنامه آن بر عهده مهدی ساعی و زینب برومند است. همچنین مهران حبیبی گزارشگر، مونا قنادها دستیار تهیه و لیلا حسینپور نویسندگی برنامه را بر عهده دارند.»
عُرفِ متعارف در برگزیدنِ هیئت ژوری، معمول به این بوده و هست که از افرادِ صاحبنام یا کَمنام و یا حتی گُمنامِ “با تجربه” بهرهگیری گردد. اینکه در یک مسابقه و رقابتِ بزرگ رسانهای – آنهم در بخش نیمهنهایی آن! – انتخابِ هنرمندِ نقدپذیر و بااخلاقی چون «حمید هیراد» بر چه اساسی بوده باز هم ریشه در آسیبشناسیِ گسستوارِ ساختارِ عُرفیِ معمول دارد. نکتهی مهمتر اینکه، معیارِ انتخاب داوران محترم برپایهی چه اصل از اصولِ همگنسازی بوده است؟ آیا عزیزانی چون حمید هیراد و «مصطفی راغب» (با احترام بهسوابق و تجربیات ارزندهشان) با آهنگساز و موسیقیدانِ باتجربهتری چون «محمدرضا چراغعلی» واقعاً همگنند؟ بپذیریم که نه تنها در عرصههای فرهنگی و اجتماعی که در سایر شئون مملکتی، عدم یکسانی و یکسانسازی، ضربات بس مهلکی را ابتدائاً بر خودِ آن مقوله وارد ساخته و سرانجام ناگسستگیِ اجتماعی و فرهنگی را بههمراه آورده است.
راستی درگذر از زادروزِ «مهران مدیری» و فعالیتهای اخیرِ موسیقایی نامبرده – که بحث و بررسی و نقد و نظرِ کمی و کیفی آن در حوصلهی این فرصت نوشتاری نیست- نکتهای نظر راقم این سطور را برانگیخت که این رویکرد مدیری تا بهچه حد با ساختار عُرفیِ هنری بهخصوص ورود بهعرصههای هنری دیگر (مثلاً از بازیگری بهخوانندگی و بالعکس) متعارف بوده است؟ در گذشته نیز سابقهی طبعآزماییِ خوانندگی در عرصه بازیگری و یا بالعکس را داشتهایم ولی آیا این طبعآزمایی، منجر بهبوقوکرنا و برگزاری کنسرت بزرگِ پُرقیلوقال گشته است؟! آیا هنرمندی چون مدیری که در حرفهی تخصصی خود موجب معرفی بسیاری از استعدادهای جوان شده است نمیشد و یا نمیتوانست در عرصهی موسیقی نیز موجب استعدادیابی شود تا اینکه خود بخواهد در دههی ششم عمرش در صحنههای موسیقی جولان دهد؟….