موسیقی فارس-محمدرضا ممتازواحد: آنچه تاکنون شرحش رفت مختصری از اوضاع و احوالِ موسیقی سالهای ۱۳۰۰- ۱۲۸۰ و ۱۳۳۰- ۱۳۰۰ در آیینهی تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی آن ایام بود.
«فرید اسدیدهدزی» مورخ و محقق در حوزهی تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، توسعهی رضاشاهی را به”تجدد آمرانه” تعبیر میکند و در خصوص حالات ماهوی و محتوایی موسیقیِ بعد از رُخداد ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ که بهتعبیر راقم اینسطور – تا حدی – میل بهلَختی و بیغمی و سرخوشی داشته معتقد است که اینگونه نیست! و موسیقی این دوران پیامدِ موسیقیِ سالهای ۱۳۱۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ بوده که امکان عرضه پیدا نکرده بود و موسیقیدانان، موقعیتی را برای عرضه نیافته بودند و این شرایطِ زمانی، فرصتی بود که آنان موسیقی خود را عرضه بدارند و تحلیل و تأثیر روانشناختی موسیقی آن مقاطع زمانی را بایستی بهنوشتاری دیگر واگذار کرد.
البته لازم بهتوضیح است که در برنامههای یادشده و اساساً در فضای هنری آن روزگاران، هنر [ و موسیقیِ ] تفکری و جدی نیز جایگاه خود را داشته ولی براساس اسناد و مدارک موجود، هنر – و موسیقیِ – مصرفیِ همیشه سیاستزده و تحت امر حکام، توسط متولیان و مسئولان فرهنگی، هنری و رسانهای کشور بهگونهای پیش رفت که بُعد سرگرمکننده و غفلتآمیزِ آن بر اَبعادِ بیدارکننده و تأملبرانگیزش فزونی یابد. بهخصوص که در مقطع زمانی اواسط دهه ۱۳۴۰ و بالاخص در دهه ۱۳۵۰، مدیرانِ نایتکلابها نیز در خطدهی جریانی و رسانهای موسیقی، بسیار نافذ و مؤثر ظاهر شدند. این مهمّ نه تنها در تاریخ مذکور که در طول تاریخ موسیقی ایران و با توجه بهاقتضائات و شئونات هر عصر، مسبوق بهسابقه بوده است.
• تهیه و تولید برنامههای ادبی و هنری
با گسترش رسانهی رادیو، مسئولان و متولیان رسانهی مذکور بر آن شدند که نسبت بهتهیه و تولید برنامههای بالاستقلالِ موسیقی نیز همت نمایند و برنامه “موسیقی ایرانی” و سلسله برنامههای “گلها”ی رادیو ایران از جمله مهمترینِ اینگونه برنامههای موسیقایی است. بهویژه برنامهی گلها که در مدت زمان پخش حدوداً بیستوسه سالهی خود بهنوعی رنسانسی ادبی- هنری را موجد و موجب گشت.
از بارزترین هنرمندان نسل نخست این برنامهها میتوان به «ابوالحسن صبا»، «مرتضی محجوبی»، «روحالله خالقی» و «غلامحسین بنان» اشاره داشت. گلها را باید در چهار فصل مدیریتی آن مورد تدقیق و تعمیق قرار داد: ۱. «داود پیرنیا» (مبدع، مبتکر و بنیانگذار این برنامه) ۲. «محمد میرنقیبی» ۳. «جهانبخش پازوکی» و «فریدون شهبازیان» ۴. «هوشنگ ابتهاج». تقریباً و تحقیقاً اوج دوران این مجموعه برنامههای موسیقایی را در فصول اول و چهارمِ مدیریتیِ آن بایستی جستجو کرد.
• گسترش ادارات فرهنگی- هنری کشور
در این بُرهه سازوکارِ اداری سازمانها و اُرگانهای فرهنگی- هنری کشور نیز گسترش یافت. «اداره کل هنرهای زیبای کشور» که در سال ۱۳۲۹ تأسیس گشته بود از وزارت فرهنگ جدا و تابع نخست وزیری شد. بهتبع آن «اداره موسیقی کشور» زیرمجموعهی وزارت فرهنگ، «اداره هنرهای ملی» زیرمجموعهی وزارت اقتصاد و منابع و «دانشکده هنرهای زیبا» زیرمجموعهی دانشگاه تهران گردید. در سال ۱۳۴۳ «وزارت فرهنگ و هنر» مستقلاً ادغام و در قامت وزارتخانهای جدید ظاهر شد و از جمله خدمات سودمند وزارتخانهی مذکور میتوان بهانتشار کتاب ردیف موسیقی ملی، تشکیل کلاسهای موسیقی ملی و تربیت هنرآموز در این رشته اشاره کرد.
• تکوین آخرین نسلهای موسیقی دستگاهی
نظام جدید موسیقی ایرانی که در دوره قاجار چند نسلِ تکوینی و تکاملی را پشت سر گذاشته بود، بیش از پیش تثبیت گشت و بهخصوص در عهد ناصری (ناصرالدین قاجار) و موسیقیدانان آن عصر از جمله «محمدصادق سرورالملک»، «میرزاعبدالله»، «میرزاحسینقلی»، «سماع حضور» و … [بهویژه فرزندان «علیاکبر فراهانی» یعنی میرزاعبدالله و میرزاحسینقلی] بهتدوین نهایی رسید. این سیر تکوینی و تکاملی تا اواخر دوران قاجار و توسط شخصیت آوانگارد و جریانسازی همچون «درویش خان» – با ایجاز و اختصار ردیف موسیقی ملی – ادامه یافت.
در دورهی پهلوی اول [و سپس دوم]، موسیقیدانانی چون “ابوالحسن صبا” (در رشته موسیقی سازی) و «اسمعیل مهرتاش» (در رشته موسیقی آوازی) [جملگی از هنرجویانِ برترِ درویشخان]، سنتِ اشاعه و انتقالِ این میراث هنری را تداوم بخشیدند و با ترجمانِ ردیف موسیقی ملی متناسب با روح زمانه و تمرکز بر وُجوه کارکردی و کاربردی موسیقی دستگاهی بهبسط و گسترش هر چه بیشتر آن نایل آمدند.
مدیریت کلانِ نهادهای آکادمیک که با حضور “علینقی وزیری” شکل جدی بهخود گرفته بود توسط هنرجویانش از جمله “روحالله خالقی” تداوم یافت و در نیمه اول دههی ۱۳۴۰ با حضور «نورعلی برومند» در گروه موسیقی ایرانی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در نیمه دوم دههی یاد شده با حضور «داریوش صفوت» و با تشکیل «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی»، جریان و رهیافتی سنتگرایانه با نهضت بازگشت بهگذشته (سنتهای موسیقی کلاسیک ایرانی) شکل گرفت.
• جشن هنر شیراز
برگزاری جشن هنر شیراز (از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ زیرنظر دفتر بانو «فرح دیبا» و با مدیریت «فرخ غفاری») از جمله اتفاقات و رُخدادهای فرهنگی کشور بود که موسیقی نیز در این میان جایگاه ویژهای داشت. این نکته نیز نبایستی مغفول بماند که رفاه و رونق اقتصادی ایجاد شده بهویژه در قشر متوسط جامعه، سهمیهی مشخصی را برای خرید محصولات فرهنگی در سبد خانوارها گنجانده بود.
• سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران
تلویزیون که از ۱۱ مهر ۱۳۳۷ با تصویب چهار تبصرهای مجلس شورای ملی و بهاهتمام «حبیبالله ثابت» (سرمایهگذار بخش خصوصی) کارش را آغاز کرده بود، در سال ۱۳۴۶ رسماً و بهنام تلویزیون ملی ایران کارش را ادامه داد تا بعدها که «سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران» تشکیل شود. مدیریت این رسانه از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ بهعهده «عبدالرضا قطبی» بود. رادیو و بهویژه برنامهی گلها نیز که پس از رفتن «نصرتالله معینیان» و “داود پیرنیا” از رادیو و گلها، روال و رونق سابقش را نداشت تحت مدیریت قطبی قرار گرفت و “هوشنگ ابتهاج” در سال ۱۳۵۱ مسئولیت گلهای تازه را برعهده گرفت و پس از آن دایرهی مسئولیتش وسیعتر شد.
گلهای تازه، برآیند دو جریان پیشتر اشاره شده در دهه ۱۳۴۰ واقع گشت که نورعلی برومند و داریوش صفوت سردمدار آن بودند و گلهای تازه، تریبون رسانهای اندیشههای هنری دو جریان یاد شده بود. از بارزترین هنرمندان این دوره میتوان به «محمدرضا شجریان» و «محمدرضا لطفی» اشاره داشت. این نکته نیز ناگفته نماند که آرا و نظرات هنری این دوران – تا حدی- با اندیشههای سیاسی حزب توده ممزوج شد.
• همگامی موسیقی با اعتراضات مردمی
در سالهای ۱۳۵۰ و بهدلیل افزایش جمعیت و از آنجا که قشر متوسط جامعه ایران (متشکل از “سنتی” و “جدید”) از تجانس لازم برخوردار نبود، شکاف طبقاتی بیشتری با طبقه محروم (پرولِناریا) ایجاد شد و در این میان “طبقه متوسط سنتی” – با سردمداری روحانیان و بازاریان- بهطبقه محروم پیوستند و قدرت طبقه یادشده بیشتر شد. این تحرک اعتراضی که بارقههایش از سال ۱۳۴۲ آغاز شده بود در سالهای ۱۳۵۶ و سپس ۱۳۵۷ بهاوج خود رسید. موسیقی که همواره همدوشی و یاریگریاش را با جنبشهای مردمی ثابت کرده بود در این حین نیز همگام و همسو شد. ادامه دارد …
«موسیقی ایران» در قرن چهاردهم خورشیدی (۱۴۰۰- ۱۳۰۱)
بخش دوم
محمدرضا ممتازواحد – آنچه تاکنون شرحش رفت مختصری از اوضاع و احوالِ موسیقی سالهای ۱۳۰۰- ۱۲۸۰ و ۱۳۳۰- ۱۳۰۰ در آیینهی تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی آن ایام بود.
«فرید اسدیدهدزی» مورخ و محقق در حوزهی تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، توسعهی رضاشاهی را به”تجدد آمرانه” تعبیر میکند و در خصوص حالات ماهوی و محتوایی موسیقیِ بعد از رُخداد ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ که بهتعبیر راقم اینسطور – تا حدی – میل بهلَختی و بیغمی و سرخوشی داشته معتقد است که اینگونه نیست! و موسیقی این دوران پیامدِ موسیقیِ سالهای ۱۳۱۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ بوده که امکان عرضه پیدا نکرده بود و موسیقیدانان، موقعیتی را برای عرضه نیافته بودند و این شرایطِ زمانی، فرصتی بود که آنان موسیقی خود را عرضه بدارند و تحلیل و تأثیر روانشناختی موسیقی آن مقاطع زمانی را بایستی بهنوشتاری دیگر واگذار کرد.
البته لازم بهتوضیح است که در برنامههای یادشده و اساساً در فضای هنری آن روزگاران، هنر [ و موسیقیِ ] تفکری و جدی نیز جایگاه خود را داشته ولی براساس اسناد و مدارک موجود، هنر – و موسیقیِ – مصرفیِ همیشه سیاستزده و تحت امر حکام، توسط متولیان و مسئولان فرهنگی، هنری و رسانهای کشور بهگونهای پیش رفت که بُعد سرگرمکننده و غفلتآمیزِ آن بر اَبعادِ بیدارکننده و تأملبرانگیزش فزونی یابد. بهخصوص که در مقطع زمانی اواسط دهه ۱۳۴۰ و بالاخص در دهه ۱۳۵۰، مدیرانِ نایتکلابها نیز در خطدهی جریانی و رسانهای موسیقی، بسیار نافذ و مؤثر ظاهر شدند. این مهمّ نه تنها در تاریخ مذکور که در طول تاریخ موسیقی ایران و با توجه بهاقتضائات و شئونات هر عصر، مسبوق بهسابقه بوده است.
• تهیه و تولید برنامههای ادبی و هنری
با گسترش رسانهی رادیو، مسئولان و متولیان رسانهی مذکور بر آن شدند که نسبت بهتهیه و تولید برنامههای بالاستقلالِ موسیقی نیز همت نمایند و برنامه «موسیقی ایرانی» سلسله برنامههای «گلها»ی رادیو ایران از جمله مهمترینِ اینگونه برنامههای موسیقایی است. بهویژه برنامهی گلها که در مدت زمان پخش حدوداً بیستوسه سالهی خود بهنوعی رنسانسی ادبی- هنری را موجد و موجب گشت.
از بارزترین هنرمندان نسل نخست این برنامهها میتوان به «ابوالحسن صبا»، «مرتضی محجوبی»، «روحالله خالقی» و «غلامحسین بنان» اشاره داشت. گلها را باید در چهار فصل مدیریتی آن مورد تدقیق و تعمیق قرار داد: ۱. «داود پیرنیا» (مبدع، مبتکر و بنیانگذار این برنامه) ۲. «محمد میرنقیبی» ۳. «جهانبخش پازوکی» و «فریدون شهبازیان» ۴. «هوشنگ ابتهاج». تقریباً و تحقیقاً اوج دوران این مجموعه برنامههای موسیقایی را در فصول اول و چهارمِ مدیریتیِ آن بایستی جستجو کرد.
• گسترش ادارات فرهنگی- هنری کشور
در این بُرهه سازوکارِ اداری سازمانها و اُرگانهای فرهنگی- هنری کشور نیز گسترش یافت. «اداره کل هنرهای زیبای کشور» که در سال ۱۳۲۹ تأسیس گشته بود از وزارت فرهنگ جدا و تابع نخست وزیری شد. بهتبع آن «اداره موسیقی کشور» زیرمجموعهی وزارت فرهنگ، «اداره هنرهای ملی» زیرمجموعهی وزارت اقتصاد و منابع و «دانشکده هنرهای زیبا» زیرمجموعهی دانشگاه تهران گردید. در سال ۱۳۴۳ «وزارت فرهنگ و هنر» مستقلاً ادغام و در قامت وزارتخانهای جدید ظاهر شد و از جمله خدمات سودمند وزارتخانهی مذکور میتوان بهانتشار کتاب ردیف موسیقی ملی، تشکیل کلاسهای موسیقی ملی و تربیت هنرآموز در این رشته اشاره کرد.
• تکوین آخرین نسلهای موسیقی دستگاهی
نظام جدید موسیقی ایرانی که در دوره قاجار چند نسلِ تکوینی و تکاملی را پشت سر گذاشته بود، بیش از پیش تثبیت گشت و بهخصوص در عهد ناصری (ناصرالدین قاجار) و موسیقیدانان آن عصر از جمله «محمدصادق سرورالملک»، «میرزاعبدالله»، «میرزاحسینقلی»، «سماع حضور» و … [بهویژه فرزندان «علیاکبر فراهانی» یعنی میرزاعبدالله و میرزاحسینقلی] بهتدوین نهایی رسید. این سیر تکوینی و تکاملی تا اواخر دوران قاجار و توسط شخصیت آوانگارد و جریانسازی همچون «درویش خان» – با ایجاز و اختصار ردیف موسیقی ملی – ادامه یافت.
در دورهی پهلوی اول [و سپس دوم]، موسیقیدانانی چون “ابوالحسن صبا” (در رشته موسیقی سازی) و «اسمعیل مهرتاش» (در رشته موسیقی آوازی) [جملگی از هنرجویانِ برترِ درویشخان]، سنتِ اشاعه و انتقالِ این میراث هنری را تداوم بخشیدند و با ترجمانِ ردیف موسیقی ملی متناسب با روح زمانه و تمرکز بر وُجوه کارکردی و کاربردی موسیقی دستگاهی بهبسط و گسترش هر چه بیشتر آن نایل آمدند.
مدیریت کلانِ نهادهای آکادمیک که با حضور “علینقی وزیری” شکل جدی بهخود گرفته بود توسط هنرجویانش از جمله “روحالله خالقی” تداوم یافت و در نیمه اول دههی ۱۳۴۰ با حضور «نورعلی برومند» در گروه موسیقی ایرانی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در نیمه دوم دههی یاد شده با حضور «داریوش صفوت» و با تشکیل «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی»، جریان و رهیافتی سنتگرایانه با نهضت بازگشت بهگذشته (سنتهای موسیقی کلاسیک ایرانی) شکل گرفت.
• جشن هنر شیراز
برگزاری جشن هنر شیراز (از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ زیرنظر دفتر بانو «فرح دیبا» و با مدیریت «فرخ غفاری») از جمله اتفاقات و رُخدادهای فرهنگی کشور بود که موسیقی نیز در این میان جایگاه ویژهای داشت. این نکته نیز نبایستی مغفول بماند که رفاه و رونق اقتصادی ایجاد شده بهویژه در قشر متوسط جامعه، سهمیهی مشخصی را برای خرید محصولات فرهنگی در سبد خانوارها گنجانده بود.
• سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران
تلویزیون که از ۱۱ مهر ۱۳۳۷ با تصویب چهار تبصرهای مجلس شورای ملی و بهاهتمام «حبیبالله ثابت» (سرمایهگذار بخش خصوصی) کارش را آغاز کرده بود، در سال ۱۳۴۶ رسماً و بهنام تلویزیون ملی ایران کارش را ادامه داد تا بعدها که «سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران» تشکیل شود. مدیریت این رسانه از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ بهعهده «عبدالرضا قطبی» بود. رادیو و بهویژه برنامهی گلها نیز که پس از رفتن «نصرتالله معینیان» و “داود پیرنیا” از رادیو و گلها، روال و رونق سابقش را نداشت تحت مدیریت قطبی قرار گرفت و “هوشنگ ابتهاج” در سال ۱۳۵۱ مسئولیت گلهای تازه را برعهده گرفت و پس از آن دایرهی مسئولیتش وسیعتر شد.
گلهای تازه، برآیند دو جریان پیشتر اشاره شده در دهه ۱۳۴۰ واقع گشت که نورعلی برومند و داریوش صفوت سردمدار آن بودند و گلهای تازه، تریبون رسانهای اندیشههای هنری دو جریان یاد شده بود. از بارزترین هنرمندان این دوره میتوان به «محمدرضا شجریان» و «محمدرضا لطفی» اشاره داشت. این نکته نیز ناگفته نماند که آرا و نظرات هنری این دوران – تا حدی- با اندیشههای سیاسی حزب توده ممزوج شد.
• همگامی موسیقی با اعتراضات مردمی
در سالهای ۱۳۵۰ و بهدلیل افزایش جمعیت و از آنجا که قشر متوسط جامعه ایران (متشکل از “سنتی” و “جدید”) از تجانس لازم برخوردار نبود، شکاف طبقاتی بیشتری با طبقه محروم (پرولِناریا) ایجاد شد و در این میان “طبقه متوسط سنتی” – با سردمداری روحانیان و بازاریان- بهطبقه محروم پیوستند و قدرت طبقه یادشده بیشتر شد. این تحرک اعتراضی که بارقههایش از سال ۱۳۴۲ آغاز شده بود در سالهای ۱۳۵۶ و سپس ۱۳۵۷ بهاوج خود رسید. موسیقی که همواره همدوشی و یاریگریاش را با جنبشهای مردمی ثابت کرده بود در این حین نیز همگام و همسو شد. ادامه دارد …