موسیقی فارس- محمدرضا ممتازواحد | قسمتِ ساز و آواز گلهای رنگارنگ برنامهی شمارهی ۵۲۹، بههنرنمایی هنرمندان فقید «جلیل شهناز» و «محمود محمودیخوانساری» اختصاص دارد. چهار بیت از غزلی از سرودههای «پژمان بختیاری» جهت این ساز و آواز گزینش شده است:
دل ز شوق گریهای مستانه میسوزد مرا
عاقلان! رحمی که این دیوانه میسوزد مرا
آتش دوزخ نسوزاند دل بـیدرد را
ساقی مجلس به یک پیمانه میسوزد مرا
عاقلان را مرگ مجنون بیتفاوت بود لیک
قصهگو، با نقل آن افسانه میسوزد مرا
خار خشکم، شاخ بیبرگم، نمیدانم ولی
خویش میسوزد مرا، بیگانه میسوزد مرا
درخصوص هنرنمایی فوقالعادهی شادروان جلیل شهناز در نوشتاری مختص بهایشان پرداخته خواهد شد و اما سرآغازِ آواز محمودیخوانساری ادای تحریر درآمد بیداد البته با تُندای کُند و در زیرمایهی آوازی است. نکتهی مهم اینکه، گوشههای اوج در ردیف موسیقی ملی، معمولاً (و البته غالباً) از منظر زمانبندی اجرایی دارای تمپویی تند و مسلماً در رژیست (رجیست) اوج صوتی خواننده اجرا میشود ولی در این آواز، زمانبندی اجرایی گوشه بیداد کندتر از معمول و در رژیست بم صوتی اجرا شده است.
پس از جوابِ آوازِ جلیل شهناز، محمودیخوانساری بیت اول را میخواند. در این میان، دو نکته مهم حایز اهمیت است؛ نخست، تأکیدات کلامیِ محمودیخوانساری بهخصوص در ادای واژگان و عبارات شعری چون “دل ز شوق” و بهخصوص “عاقلان” (که منظور “عاقلنمایان” است!) و تأکیدِ بیانیِ آوازخوان، حالت بهخصوصی را بهاین بیت بخشیده است و نکتهی مهم بعدی، ادای ردیفِ این شعر یعنی “میسوزد مرا” و تحریرِ مکمل شعر است.
محمودیخوانساری قبل از اجرای بیات راجع (بیات راجه)، تحریر درآمد آنرا ادا کرده و مایهگزینی مذکور را برای بیت دوم منظورِنظر داشته است. تأکیدات کلامی “آتش دوزخ” و بهویژه “ساقی” که فوقالعاده مؤثر بیان میشود و نحوهی ادای آن با ردیف سروده یعنی “میسوزد مرا”، ارتباط منطقی و دلالت معنایی مییابد. جالب اینکه آهنگوارههای بیانی محمودیخوانساری در جهت ادای عبارت “میسوزد مرا” در این آواز، هرکدام مختص بهخود بوده و حایز پنج آهنگ بیانی (البته بدون احتسابِ تکرار برخی از ابیات) میباشد.
بیت سوم نیز بههمین منوال اجرا شده و جواب آوازِ فوقالعادهی جلیل شهناز و فضاسازی و فضاپردازیهای زیبای ایشان، زمینهچینیِ مناسبی را برای ادای بیت چهارم در فضای مایگی اوج و عشاق فراهم میآورد.
محمودیخوانساری، بیت چهارم را بدون تحریرِ درآمد و دِلِیدِلِیهای مرسوم آغاز میکند. نحوه ادای واژه “ولی” حایز اهمیت بوده و جانمایهی ملودیکِ اوج و عشاق در آن تبلور مییابد که مبادا شنوندهی کمترآشنا با ردیف موسیقی ملی – همچون راقم این سطور- آنرا با گوشهی حسینی اشتباه نماید! و همچنین ادای مصراع دوم که تغییر مایگی بهشور و ادای تحریر قرچه را موجب میگردد.
جالب اینکه محمودیخوانساری در تکرار این بیت، آهنگ رضوی را پی گرفته و ادای استادانهی واژه “ولی” که پیش از این نیز بهآن اشاره شد، بیشتر و بیشتر نمود مییابد. نقطهی عطف جواب آواز جلیل شهناز در این ساز و آواز، در همین قسمت نهفته است و پس از هنرنمایی شهناز، محمودیخوانساری تحریر رضوی را ادا مینماید. پایانبخشِ این ساز و آواز نیز فرود بهبیداد بوده که آواز نیز از همان منطقهی مُدال آغاز شده بود.
این نکته را نمیتوان نادیده انگاشت که برخی از “ساز و آواز”ها، “سازمحور” بوده و برخی از “ساز و آواز”ها، “آوازمحور” میباشند و البته هر کدام نیز حایزِ ظرایف و دقایقِ خاص خود هستند. – بهزعم راقم این سطور- این ساز و آواز، از آن دسته ساز و آوازهای “سازمحور” بوده و صعوبتِ این قبیل ساز و آوازها، در مطابقتِ هرچه بیشتر آوازخوان با تکنواز بهخصوص در اجرای مایههای – اغلب- از پیش “پیشبینی نشده” است. البته این فرضیه، جای بحث و بررسی و تأمل بیشتری داشته و شاید در تحلیلِ نوازندگی جلیل شهناز در همین برنامهی ساز و آوازی، بیشتر نمود یابد که بهزودی و در همین رسانه تقدیم حضور مخاطبان خواهد شد.
بههر حال، سخن از “محمود محمودیخوانساری” (۲۳ خرداد ۱۳۱۳- ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶) بسیار است. ۱ هنرمندی که بهدلیل رحلت زودهنگامش، آنطور که باید و شاید حقش در آواز ایرانی ادا نشد و حقیقتاً مغفول و مهجور ماند. البته بستر زمان خود بهترین داور و قاضی است. در بررسی کانونهای آوازی بهویژه در کانون آوازی استان اصفهان با مراکز آوازی مهمی چون کاشان، میمه، گلپایگان و خوانسار مواجهیم که بهویژه در گلپایگان و خوانسار، بهجهتِ قرار گرفتن در جغرافیا و اقلیمِ خاص، آواز – و بهویژه تعزیه- حایز حال و هوای بهخصوصی بوده که حتی با وجوهِ اشتراکیِ مختصات آوازی در شهر اصفهان، متفاوت و متمایزند.
در کتابی – بهگمانم کتاب “حماسه کویر”- از استاد فرزانه دکتر “باستانیپاریزی”میخواندم: «اگر خوانسار بهجای آن همه خطاط و شاعر و كتابشناس، تنها همين دو خوانندهی معروف يعنی «اديبخوانساری» و «محمودیخوانساری» را نيز داشت، باز برای ابراز فضيلت آن سامان كافی بود». قطع بهیقین، لحن و خوانش و بیانِ آوازی شادروان محمودیخوانساری از زیستِ مختصر اجتماعی و فرهنگیاش در خوانسار متأثر بوده و بهعقیدهی نگارنده درصد بیشتری از حال و هوای آوازی او از اکتساباتِ خودآگاه و ناخودآگاهِ وی در خوانسار تأثیرپذیرفته است. ۲ البته، نقش بسزای چهرهی درخشان موسیقی قرن چهاردهم خورشیدی، استاد بزرگ “ابوالحسن صبا” را نیز نباید و نمیتوان نادیده انگاشت کمااینکه بزرگی چون “حسن کسائی” که برخاسته از دیارِ موسیقیخیزِ اصفهان بود، پس از مجالست و مؤانست با ابوالحسن صبا و تلمذ و کسب فیض در محضر صبا، تغییرات بنیادینی در زیباییشناسی شعری و موسیقیاش پدید آمد.
متأسفانه رهیافتشناختی صبا در آواز ایرانی خود از مغفولههای پژوهشی ما است و تعمیق و تدقیق در این حوزه، مشخص خواهد ساخت که هنرمندانی چون “حسین خواجهامیری” و “محمود محمودیخوانساری” که در محضر ابوالحسن صبا شاگردی کرده بودند با چه رهنمودهایی مواجه شدند که از همان ابتدای کار – تقریباً و تحقیقاً- راه و روش آوازی خود را یافتند و توانستند نظرِ مطرحترین موسیقیدانانِ آن زمان را بهخود جلب نمایند.
- تیتر نوشتار برگرفته از این بیت صائب تبریزی است: صائب فکند اگرچه هنر نان من بهخون/ رغبت همان بهکسب هنر میشود مرا
پینوشت:
۱. بدینوسیله کمال سپاس و امتنان را از آدمین محترم صفحه وزین “نغمهی بهشتی” (تنها صفحه اختصاصی عندلیب نغمهپرداز گلها استاد محمود محمودیخوانساری در اینستاگرام) بهعمل میآورد که نهتنها اندیشهی نگارش این نوشتار توسط ایشان بهنگارنده القاء شد بلکه تاریخ دقیق ولادت زندهیاد محمودیخوانساری که در اغلبِ بیوگرافیها یا قید نگشته و یا بهاشتباه مندرج شده است، توسط ایشان به اینجانب اعلام گردید. (@naghmeye_beheshti)
۲. درخصوص مقولهی سبکشناختی بهویژه در آواز ایرانی و درخصوص آوازخوانان، چندین و چند شاخصه حایز اهمیت و شایان توجه است. نخستین و مهمترین اِلِمان – بهعقیده نویسنده- مؤلفههای کیفی و کمی صوتی خواننده و حالات و حرکاتِ آوایی وی است. حالتهای بهخصوص صوتی که بسیاری از آنها قابل بهتعیُّن و تبیُّن نیست! شاخصهی بعدی، نحوه و فُرم ملودیک و ساختار جملهبندی شعری و تحریری اوست که حقیقتاً مبیِّن دانش ادبی و زیباییشناختی ادبی- موسیقایی آوازخوان است. در این میان – همانطور که درنوشتارهای پیشین راقم این سطور نیز عنوان گشته است – از سه عنصرِ مهمِ فُرمال یعنی “تشابه”، “کنتراست” و “واریانت” (هومان اسعدی، ۱۳۹۲) عوامل اصلی آنان را در عبارات و جملات موسیقی بایستی بررسی کرد. تشابه، عاملِ تکرارِ ملودیک؛ تضاد یا کنتراست، عاملِ تنوع ملودیک و دگره یا واریانت، عاملِ وحدت ملودیک را در پی خواهد داشت. روابط دقیق و ظریف و گاه پنهانیِ عناصر و عواملِ فُرمالِ یک اثر موسیقایی- آوازی با یکدیگر، ما را بهنشانهمعناها و پیامِ موسیقایی مستتر در آن موسیقی آوازی (و همچنین موسیقی سازی) رهنمون میسازد. نگارنده معتقد است در آواز، پس از مؤلفه صوتی آوازخوان و حالات و حرکات آواییِ مختص او، تحلیلِ فُرمالِ عناصر سازندهی آوازی وی از مهمترین شاکلههای سبکشناسی ایشان میباشد. بهغیر از موارد مهم یاد شده، آن و آنیتِ آوازخوان و قدرت بداههپردازی و بدیههخوانی و همچنین فنون و شگردهای احساسی یا تکنیکی وی جهت انگیزش شنیداری مخاطب، در این خصوص شایان تأمل و بررسی بیشتر است. (نگارنده، سه عنصر یاد شده از مبحث تحلیل فرمال را از مباحث درسی دکتر هومان اسعدی و از دورههای آنالیزِ مُدال، فُرمال و ریتمیک- متریک ایشان، اتخاذ داشته است)