موسیقی فارس – آرتین راد: اساساً موسیقی در زُمرهی هنرهایی است که کمتر قائل بهکتگوریزاسیون (طبقهبندی) بوده و این مهمّ، در موسیقیهای مشرقزمین که تقریباً و تحقیقاً حایزِ سنتهای شفاهی هستند، بیشتر محسوس و متبلور است. حال با اغماض، اگر موسیقیِ عهدِ ناصریِ قاجاریه را، جنبشِ کلاسیسیسمِ (Classicism) موسیقی دستگاهی منظورِنظر قرار دهیم، از اولین شخصیتهای ساختارشکن میتوان به «درویشخان» (در اواخر عصر قاجاریه) اشاره داشت.
درویشخان، هرچند دگردیسی و تجددی را در موسیقیِ روزگار خویش منجر ساخت ولی، رهیافت و رهسویهی سبک و سیاق و نحلهی فکریاش، باز بهسمت قُدمای خود (یعنی «برادران فراهانی») بود. بهتعبیر بهتر، اگر درویشخان را دربرآیندِ معلمش «آقاحسینقلی» و هنرجویش «ابوالحسن صبا» قرار دهیم، با تمامی وُجوهِ افتراقیِ این سه هنرمند، گرایشِ ساز و کارِ درویشخان باز بهسمت و سوی آقاحسینقلی است تا شاگردش ابوالحسن صبا.
از شخصیتهای مؤثر در ابتدای پهلوی اول، «علینقی وزیری» بود. بررسیِ سبک و سیاق تارنوازی او، ما را با گرایشی از جنبشِ موسیقی مواجه میسازد که هر چند در کلیات، پایبند بهاصالت و بنیانهای کلاسیسیسم است ولی بیانی نو در این خصوص مسموع و کاملاً محسوس است.
بهزعم نگارنده، خاستگاهِ نئوکلاسیسیسم (و یا کلاسیسیسمِ جدید – Neoclassicism) از موسیقیِ درویشخان بود؛ پایگاهِ آن در کانونِ آموزشیِ وزیری، با بنیانهای علمی و آکادمیکِ وی درآمیخت و جایگاهِ آن بهویژه در رسانهی نوپای رادیوی آن عصر (حدود سالهای ۱۳۱۹ بهبعد)، با «عبدالحسین شهنازی» – بیشتر – معرفی شد.
شایانذکر است، کلاسه کردن و کتگوریِ اینگونه موضوعات کار راحتی نیست و از نقد و یا اشتباه نیز نمیتواند مبّرا باشد و چون در این ساحتِ نگارشی- اندیشهای، فعالیتِ نوشتاریِ کمتری صورت پذیرفته است، مستدعی است اهالی قلم و اصحاب اندیشه، با ارفاق بهکُنهِ موضوعِ اصلی این “یادداشتِ فرضیهآزما” نظرِعنایت بفرمایند و بعدها، اربابنظر در اعتلا و ارتقای بحث یادشده بکوشند و راقم این سطور نیز خوشنود گشته و البته، از آراء و افکارشان نیز بهرهمند خواهد بود.
شخصیتِ “عبدالحسین شهنازی” برخاسته از کانون موسیقیِ برادران فراهانی یعنی پدر و عمویش بود و از طرفی برخلافِ برادر ارشدش که رهروی راهِ پدر و عمو بود، راه و روشی مختص بهخویش را پایهگذاری کرد که نسل جوانِ آن روزگار را متأثر از خود ساخت.
«فرهنگ شریف»، در عنوان نوجوانی، این راه و روشِ نوازندگیِ مغایر با دیگران را، ولو با سن و سال اندکش، بهفراست دریافت و محضرِ عبدالحسین شهنازی را درک کرد و از آنجا که از تعلیمات «مرتضی نیداوود» نیز بهرهمند بود و مهمتر از آن، همراه با تغییرات و تحولاتی که ساختار سیاسی- اجتماعی و رسانهای آن روزگار (بهویژه بعد از رخداد ۲۸ امرداد ۱۳۳۲) را آهسته آهسته، متأثر ساخته بود؛ خاستگاهِ جنبش رمانتیسیسم (Romanticism) در تارنوازی را، منجر گردید.
نکتهی قابل بحث و بررسی این است که هرچند تلألؤ شمع وجود عبدالحسین شهنازی عمر کوتاهی داشت، ولی از حیثِ برانگیزی و تأثیرگذاری در نسلِ بعد خود، بسیار موفق عمل کرد و بنا بهافاضاتِ شفاهی اهالی فن تارنوازی، حتی «لطفالله مجد» و «جلیل شهناز» (و تارنوازانی دیگر) نیز، از وی متأثر شدند ولی تحصیلِ سینه بهسینهی آن سبک و روشِ تارنوازی، – گویا – فقط، توسط فرهنگ شریف محقق شد.
همانطور که در سطور قبلی نیز اشاره شد، دههی ۱۳۳۰ خورشیدی و اساساً برنامهی رادیویی گلها را نیز باید پایگاه مهم رمانتیسیسم در موسیقی دستگاهی ایران منظور داشت و این جنبش هنری- موسیقایی، نوازندگیِ اغلب سازها و حتی فرهنگِ آوازی، خوانندگی و آهنگسازیِ تا پیش از گلهای تازه را، دربرگرفت.
قطعهی موسیقی «شریفانه»، از قطعات ساخته شده توسط «بهنام خدارحمی» است که به سفارش استاد فقید، فرهنگ شریف ساخته شد. این قطعه که قرار بود با همکاری فرهنگ شریف اجرا و منتشر شود، با درگذشتِ نابهنگام ایشان، این امکان را فراهم نیافت و “شریفانه” بهمرحلهی انتشار نرسید.
بهنام خدارحمی علاوه بر آهنگسازی و تنظیمِ “شریفانه”، پیانوی این قطعه را هم خود نواخته است. نوازندگی تار این آهنگ را نیز، «امیر احدی» برعهده داشته است.
تحلیل تخصصی و فنیِ این قطعه، بایستی توسط صاحبنظرانِ علوم آهنگسازی صورت پذیرد ولی از منظر پژوهشی و بهزعم نگارنده، بهنام خدارحمی سعی در یادآوریِ آن گفتمانِ نهچندان فراموششدهی موسیقاییِ دهههای ۱۳۵۰- ۱۳۳۰ را داشته ولی، عنصرِ مهمّ “زمانه” را نیز – بهویژه در مقولهی تنظیم – مدنظر قرار داده و این مؤیدِ فرزندِ زمانهی خویش بودنِ هنرمند است که بهنام خدارحمی، آنرا با درایت درک و بهدرستی دریافته است.
هنرنماییِ سولیست تار و هنرِ هنرگیری و هنرگردانیِ خدارحمی از وی (امیر احدی)، تداعیگر و یادآورِ طرحمایههای ملودیکال و ریتمیکالِ شادروان فرهنگ شریف است و افسوس و دریغ که قطعه بههمینقدر کوتاه و عمرِ آدمی نیز، بههمینقدر کوتاه است.
شریفانهای شرافتمند، برای هنرمندی همیشه با”فرهنگ” و تا ابد، “شریف”.