موسیقی فارس – محمدرضا ممتازواحد | بعد از رُخداد ۱۳۵۷ و پیشامدهای رویداده در خصوص موسیقی، بسیاری از ناگفتهها هنوز گفته نشده است. در اوایل سالهای ۵۷ بهبعد، صداهایی وارد فضای موسیقی شدند که بنا بهدلایلی بیشتر نام چند شخصِ خاص بهمیان آمده و در این میان، اسامیِ تنی چند از آوازخوانان و خوانندگانِ خوب، کمتر عنوان شده است. یکی از این هنرمندان بسیار خوب، «جمالالدین منبری» (متولد ۱۴ دی ۱۳۳۹ در تهران) است.
بهزعم راقم این سطور – منبری صاحب صدایی است که هم از حیث مؤلفههای کیفی و هم از جهت مؤلفههای کمی صوتی، حایز صدایی مطلوب، مطبوع و موسیقایی است. این نکته بسیار حایز اهمیت است که نادیده انگاشتنِ نقشِ پُراهمیتِ «صدا» در مقولهی آواز و خوانندگی (و حتی در حوزهی نوازندگی و صدادهیِ صوتیِ سازهای موسیقی ایرانی)، ضربات مهلکی را بر بنیانهای زیباییشناسیِ موسیقاییِ نهتنها خواصِ موسیقی که حتی آحاد جامعه وارد ساخت.
هر چند که بنا بهگفته استادی، «آواز، فقط صدا نیست»! ولی بایستی بهاین مهم توجه داشت که رُکنِ رکینِ اشاعهی آواز در میان تودهی مردم، اتفاقاً خوشصداییِ آوازخوان و خواننده است. این مهم، چون آهنربا عمل کرده و بلافاصله گوشها را جذبِ خود میکند! بههر طریق، با استقرار و استمرارِ تفکر آوازی حاکم، حُسنِ صوت در آواز و خوانندگی در مرتبهی اهمیت بعدی قرار گرفت و در مرتبه (یا مراتبِ) اول اهمیت، اساس و اصولی اِعمال شد که آواز را بهجای «انشائی»، «املائی» ساخت.
از معدود صداهای زیبا، غیرتقلیدی و طبیعیِ چهلواندی سال اخیر، صدای جمالالدین منبری است و جالب توجه برخی منتقدان که حضور پررنگ استاد فقید «محمدرضا شجریان» را از عوامل اصلی یکسانی یا یکسانسازیِ صوتی در هنرِ آواز و خوانندگی میدانند بایستی بهاین نکته توجه داشت که منبری نیز – چون شادروان «ایرج بسطامی» – در محضر شجریان تحصیلِ آواز کرد ولی با درایت و فراست خود، حالات و حرکات صدای خویش را مدیریت و کنترل نمود که تقلیدی و غیرطبیعی نباشد. همانند هنرمندانی چون «شهرام ناظری»، «علیرضا افتخاری» و «سپنج صدیق تعریف» که علیرغم حشرونشرشان با استاد شجریان، صاحب صدا و آوازی غیرتقلیدی و طبیعی شدند. (البته شایان ذکر است که جمال منبری معلمان دیگری نیز بهغیر از محمدرضا شجریان داشته است)
بهعقیده نگارنده، عذابآورتر و ملالآورتر از صداهای تقلیدی (که همگی در سایهروشنِ طیفِ رنگِ صوتیِ بهخصوصی در دَوَرانند)، غیرطبیعی بودنِ برخی صداهای غالب بر فضای موسیقی است. با افسوس و تأسفِ فراوان، صاحبان اینگونه صداهای مسموم، بهکرسی استادی نیز نشستند و این مسمومیتِ صوتی تسری یافت و هنوز هم مییابد.
مطلب مهم دیگری که نباید ناگفته بماند، اشاعه و تداومِ تفکر – یا تفکراتِ – غلط و اشتباه – بدون بازبینی و تجدیدنظر – است. اینکه مثلاً استادی فرموده است که «تقلید در ابتدای کار هنرجو، بلااشکال است»! که اتفاقاً سراسر حایز اشکال است. تقلیدِ یاد شده در آن جملهی معروف و بهغلط مصطلح شده! مؤیدِ تقلید هنرجو از مدرس از حیث فُرم ملودیک و ساختار جملهبندی شعری و تحریری است که اتفاقاً هنرجو موظف است که بر آن عامل باشد نه تقلید صدای مدرس! بسط و اشاعهی همین تفکرات اشتباه و غلط بود – و هست – که حال و روزِ «آواز ایرانی» را بهروز سیاه نشاند.
بههر حال، جمالالدین منبری حالات و حرکاتِ صدایی خویش را بهخوبی هدایت کرد و با دارا بودن مطلوبیت و مطبوعیت و همچنین ضمنِ حفظِ طبیعتِ صوتی آوایی خویش، رنگِ صوتی جدیدی را بهرنگینکمانِ صداهای آوازی افزود.
امید است که آثار این خواننده، نوازنده، آهنگساز و مدرس موسیقی ایرانی توسط اهالی فن موسیقی، مورد تجزیه و تحلیل و نقد و نظر قرار گیرد و هنرجویان و نوآموزانِ عزیز، راه و رسم و طریقِ آوازی و هنری امثالِ منبری را الگو و سرلوحهی خویش قرار دهند.
کارنامهی هنری و آثار جمالالدین منبری هم از حیث کمیت و تعدد و هم از منظر کیفیت و تنوع حایز اهمیت و بررسی است. در این چند دههی اخیر، از منبری آثار متنوعی در شاخههای مختلف آوازی و خوانندگی دیده و شنیدهایم. ۱
نکتهی مغفول و کمتر پرداخته شده درخصوص مختصات آوازی جمال منبری این است که از آنجا که ایشان از طرف پدر اصالت تفرشی دارد و تفرش و اساساً استان مرکزیِ فعلی در زُمرهی کانونهای آوازی بسیار بسیار مهم و تأثیرگذار است، اهالی فنِ آواز و آوازپژوهان بایستی رگههای این التقاطِ فرهنگی (یعنی درهمتنیدگیِ فرهنگ آوازی سبک و شیوه آواز تهرانی- اصفهانی با فرهنگِ آوازی سبک و شیوه آواز تفرشی) را در بافتار و ساختارِ آوازِ جمال منبری ابتدا اثبات نمایند و در صورت محرز بودن این فرضیه، راه و روشِ آوازی منبری را از مناظر تجزیه و تحلیلِ فُرمال و بهویژه از منظر فُرم ملودیک و ساختار جملهبندی، زمانبندی و متربندیِ آواز ایشان مورد تدقیق و تعمیق قرار دهند. ۲
پینوشت:
۱. بهنقل از سایت موسیقی “ایران صدا” : «جمالالدین منبری متولد ۱۴ دی ماه ۱۳۳۹ در تهران از پدری اهل تفرش و مادری تهرانی زاده شد. از کودکی عشق و علاقه فراوان بهموسیقی و تئاتر داشته بهطوری که در نوجوانی و دوران تحصیل در امور نمایشی و موسیقی و روزنامهنگاری و درمجموع فوقبرنامه مدرسه مشارکت فعالی داشته است. فراگیری جدی موسیقی را از سال ۱۳۵۵ آغاز کرد و قبل از اتمام تحصیلات دبیرستانی و اخذ دیپلم از همان سال توسط دوستانش با هنرستان موسیقی و استادان آن آشنا شد (که البته بهدلایلی نتوانست بههنرستان برود) و آموزش را همزمان از مبانی و مقدمات تئوریک موسیقی و آواز ایرانی آغاز نمود. منبری در رشتههای آواز سنتی ایرانی، سنتور، تمبک، آهنگسازی و همچنین سلفژ همراه با آشناییهایی در حوزه موسیقی بینالمللی و کلاسیک تحصیل نموده است. وی زیرنظر اساتیدی همچون: محمدرضا شجریان، فرامرز پایور، رامبد صدیف، حسین دهلوی، علیرضا مشایخی و نیز بهطور غیرمستقیم و گاها حضوری از محضر اساتید احمدعبادی، محمد اسماعیلی، دکتر عمومی و محمود کریمی دروس عملی و نظری موسیقی و آواز را فراگرفت. همچنین از حضور موسیقیدانانی همچون محمد سریر، حسن ریاحی، فریدون شهبازیان و… بهرههایی در زمینههای گوناگون موسیقی برده است. منبری تحصیلات آکادمیک و همچنین سنتی موسیقی را تا مرحله کارشناسی ادامه داده و درحال حاضر بعد از دورههای کارشناسی، دارای مدرک درجه دو هنری (معادل با کارشناسی ارشد یا فوق لیسانس)میباشد. وی موسیقی را در مراکزی همچون: مکتب موسیقی صبا (که زیرنظر وزارت فرهنگ و هنر سابق فعالیت داشت)، کانون فرهنگی هنری چاووش، دوره کوتاهی دانشکده هنرهای زیبا (که مصادف با انقلاب فرهنگی آن دوران شد و برای ادامه تحصیل و طی دوران هنری با شکلهای دیگری موضوع فراگیری موسیقی را دنبال کرد…)، جهاددانشگاهی تهران و محضر خصوصی و عمومی اساتید مذکور تحصیل نموده است. فعالیت موسیقایی جمالالدین منبری دارای تنوع و گسترهی نسبتا وسیعی بوده که شامل ضبط، تدریس و کنسرت درشاخههای آواز و خوانندگی، آهنگسازی و تنظیم (برای ارکسترهای سمفونیک، ملی و سنتی…)، سنتورنوازی و تمبک نوازی است بهطوریکه برای تمبک که از شاخههای فرعی و غیرمستقیم امور هنری وی است، قطعاتی نوشته و حتی دوره کوتاهی هم افتخار نوازندگی این ساز را (در دورانی که نزد استاد پایور مشغول تحصیل بود) در ارکستر مرحوم پایور داشته است (سال ۱۳۶۰). منبری در تهران برنامههای متعددی همچون کنسرت و شرکت درجشنوارههای موسیقی و نیز سخنرانی و کارگاه موسیقی در داخل و خارج از کشور در کارنامه خود دارد. وی در هنرستان موسیقی دختران، موسسه دانشگاهی رسام هنر (جهاد دانشگاهی)، مرکز آموزش فرهنگ و هنر واحدهای دانشگاه جامع تهران، مرکز آموزش حین خدمت فرهنگیان (دارالفنون و شهیدرجایی)، کلاسهای عمومی و تخصصی موسیقی برای تهیهکنندگان رادیو، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد، دانشکده صداوسیما و… سابقه تدریس دارد و کارگاههای آموزشی مختلفی دربرخی شهرستانها برگزار کرده است. از منبری آثار گوناگونی درزمینههای آهنگسازی و تنظیم و خوانندگی و اجرا در رادیو و تلویزیون و وزارت فرهنگ و ارشاد (شامل کنسرتها و جشنوارهها و سفرهای داخلی و خارجی)، آلبوم و برنامههایی در بخشهای خصوصی موجود است. بعضی از آثار او با صدای خودش و برخی با صدای خوانندگانی مانند: حسام الدین سراج، محمدمعتمدی، علیرضاقربانی، مهیارشادروان، علیرضاوکیلیمنش، غلامحسین اشرفی و…بهضبط و اجرا رسیده است و نیز خودش آثار مختلفی اعم از تصنیف و آواز، برای آهنگسازان دیگری خوانده است. همکاری وی با ارکسترهای سمفونیک تهران و صداوسیما با رهبری هنرمندانی چون: فریدون ناصری، محمدبیگلریپور، نادر مرتضیپور، منوچهر صهبایی و ارکستر بزرگ مضرابی با رهبری استاد حسین دهلوی، ارکستر موسیقی ملی بهرهبری استادفرهاد فخرالدینی و ارکسترهای دیگری درقالب موسیقی ردیفی دستگاهی و سنتی ایرانی با همکاری هنرمندانی مثل: مهرداد دلنوازی، رویا حلاج، سوسن اصلانی (دهلوی) و… بهعنوان خواننده یا آهنگساز میتوان اشاراتی داشت. ازسوابق مدیریتی منبری می توان بهمدیریت ارکسترهای صداوسیما، مدیریت تولید و مدیریت آموزش و پژوهش در مرکزموسیقی رادیو تلویزیون و نیز کارشناس و داور برخی جشنوارهها و شوراهای موسیقی یاد کرد. ضمنا مشارکت او در بعضی حرکتهای نوپای فرهنگی و هنری مانند شرکت دربرنامهریزی و راهاندازی هنرستان موسیقی و گروه موسیقی دانشکده صداوسیما انجمن آهنگسازان و خوانندگان جوان، انجمن فرهنگی هنری و تاسیس کلاسهای موسیقی در جزیره کیش با همراهی و نظارت زندهیاد استاد پایور، شرکت و همکاری با انجمن فرهنگی و هنری و برگزاری کارگاههای آموزشی موسیقی و آواز در شهرستان تفرش، مصاحبههای عمومی و تخصصی و چاپ مقالات در بخشهای موسیقی و فرهنگی و هنری در برخی نشریات و رسانههای عمومی مثل صداوسیما و روزنامهها و مجلات و… از سایر فعالیتهای اوست. در کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام منبری برخی از فعالیتها و آثارش در دسترس علاقمندان میباشد».
۲. منظور راقم این سطور این است که در مورد انگشتشمار هنرجویان محضر فیاض شجریان که بهورطهی تقلید نیفتادند و ضمن حفظ استقلال صوتی حتی در آواز و از منظر جملهبندیها و جملهپردازیهای شعری و تحریری متمایزتر از آوازِ شجریان ظاهر شدند، غیر از تلاش و کوشش و ممارست آن اقلیت، عوامل دیگری هم دخیل بوده که آنها را بیشتر و بهتر بهخودشناسیِ آوازی رسانده است. بهعنوان نمونه ایرج بسطامی، حسامالدین سراج و جمالالدین منبری جدا از حال و هوای آواییشان، از فرهنگهای آوازی دیگر هم بهرهی وافی و کافی بردند. بسطامی اهل بم بود و پیش از عزیمتش به تهران در محضر پدر، عمو و پدربزرگش و شاید سایر استادان آن دیار شاگردی کرد و حال و هوای آوازی دیار کریمان را بهخوبی درک و دریافت داشت. سراج، اصفهانی بود و جدا از خانوادهی فرهنگمدارش با توشهی پُرباری بهتهران رحیل شد. منبری نیز با اینکه در تهران دیده بهجهان گشود ولی با اصالت تفرشی از سمت پدر و جدا از آن، خوشهچینی از محاضر محمود کریمی، صدیف رامبد و دکتر عمومی، حال و هوای آوازهای دیگری غیر از آوازِ محمدرضا شجریان را شناخت و بهخوبی در آواز خود بهکار بست. این مهم جای بحث و بررسی بیشتر دارد.