موسیقی فارس – علیرضا امینی* | اقتصاد موسیقی یک علم است و ریشههای نقصان در آن ناشی از جهلهای متعدد میباشد. موسیقی اصیل ایران دو دهه است که با افت شدید اقتصاد موسیقی مواجه شده و همیشه نهادهای مدیریتی موسیقی بهنحوی این معضل را جلوه دادهاند که هنرمندان موسیقی مشکل را از چشم دولت و سیاستهای کلان مملکتی ببینند و هنرمند آرام ما بههنرمند ناراضی و عصیانگر تبدیل شده و در این آب گلآلود همان مدیران حد واسط بهمدد ارتباطات هزارداماد، مانند تشکیلات ماسونری پهلوی، سودهای کلان کردند و میزهایشان عریضتر شد و املاک و اموالشان متعددتر.
در دو دهه گذشته همان سیستم معیوب مدیریتی جریان فرهنگی کشور را بهسمت موسیقی مبتذل پاپ هدایت کرد و افرادی که داعیه شاگردی اساتید قدیم و اصیل و حفظ ردیف میرزاعبدالله را داشتند در جشنواره موسیقی فجر بخش پاپ راه انداختند و با دسیسه بخش حمایتی بودن بهترین سالنها را بهاجراهایی دادند که انواع مدلهای مو و شلوار و آرایش از مخاطبین آن قابل نسخهبرداری بود.
این بخش حمایتی سودی برای موسیقی اصیل و فاخر ایران نداشت ولی آب و نانی برای همان مدیران حد واسط داشت که توانستند دوام و بقای خود را تضمین کنند و بخورند و بخورانند.
این مهم با ورود نهادهای نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور و حراستهای فرهنگی سازمانهای مرتبط قابل نقد و تحلیل است و با بررسی چند دوره جشنواره فجر که بخش پاپ داشته است انجام میشود؛ و قراردادهای عیان و پنهان مربوط بهآن بهراحتی قابل آسیبشناسی و آفتکشی است.
در دو سال گذشته که بهدلیل بیماری منحوس کرونا این آقایان دستشان از رونق اقتصادی موسیقیهای آنگونه مبتذل و پولساز کوتاه شد و با سررسید اقساط و دیر شدن قولهایشان بهخانواده و دوستان مواجه شدند باید راهکار جدیدی برای این معضل بیپولی خودشان پیدا میکردند که در این میان هرگز مشکل معیشتی و روحی و هنری جامعه موسیقیدانان ملی کشور دیده نشد و هنوز هم نمیشود.
در طرحی خود ساخته و بهخود بازده! مشاورین دفتر موسیقی و انجمن موسیقی که خودشان از صاحبان شرکتهای فرهنگی و هنری و نشر و تولید موسیقی هستند طرحی را تصویب نمودند که قرار است از شرکتهای فرهنگی و هنری موسیقی ۱۵۰ آلبوم هر یک بهارزش چندین میلیون ریالی خریداری شود و بهمالیکت انجمن منتقل گردد.
حال سوالهای زیر برای اذهان بیدار مطرح میشود:
۱. چرا باید مشاوران و طراحان دفتر موسیقی و انجمن موسیقی اداره ارشاد و فرهنگ هنر ما از صاحبان شرکتهای موسیقی باشند؟
۲. چرا مبالغی با این حجم عددی که عیان میشود و پنهان آن را خدا داند باید به جیب شرکتهای فرهنگی و هنری برود؟ جهت توضیح و تنویر باید گفت شرکتهای فرهنگی و هنری در دو دهه گذشته عمده فعالیتشان اخذ مبالغی از هنرمندان برای تشکیل پرونده و گرفتن مجوز شعر و موسیقی برای هنرمندان موسیقی بوده است که در اساس چرا باید این دلالی هنری برای این شرکتها ایجاد شود؟ و بعد این شرکتها با اخذ مبالغی از هنرمند برای تکثیر و تولید و بستهبندی آلبوم او مجموعه آثارش را تولید میکردند تا درصدی از فروش بهاو بدهند، پس شرکت هزینه اخذ مجوز را گرفته است ، هزینه تولید و تکثیر و بستهبندی را هم گرفته و در خیلی موارد امتیاز اثر هنرمند را هم گرفته است و قرار میشود از فروش بههنرمند درصد بدهد؛ پس تا اینجا هنرمند همه هزینهها را انجام داده و پولی هم بهجیب شرکت ریخته است و منتظر بازگردان حقوقی است که هرگز بازگردان نخواهد شد چون شرکت بدون نام معروف در خوانندگی اثر تلاشی برای تبلیغ و معرفی اثر نمیکند چون سود کوتاهمدت خود را گرفته و کالایی در انبارش دارد که در نهایت بهصورت وزنی بهخریدار ضایعات هم اگر بفروشد سود بلندمدت هم میکند و سود میانمدت هم از فروش بهصورت تیراژی، که خود هنرمند تلاش کرده است و دوستان خانواده او از اثرش خریدهاند، را برده و بخشی را هم اگر صادقانه رفتار کرده باشد بههنرمند با چکهای مدتدار داده است. پس هنرمند فقط در سود میانمدت اثرش که سود قلیلی است سهم اندکی دارد. و اکنون با طرح کجاندیشانه مشاورین شرکتدار دفتر موسیقی و انجمن موسیقی قرار است سود بلندمدت اثر بهشرکتها پرداخت شود و هنرمند در کجای این طرح است خدا میداند چون شرکتها بهیقین آثاری را معرفی خواهند کرد که امتیازش را دارند و هنرمند سهمی در این سود نخواهد داشت.
۳. نکته مهمتر این است که اگر کارشناسان سازمان بازرسی و حراستهای فرهنگی مرتبط یک بررسی موشکافانه انجام دهند متوجه می شوند که مدیران حد واسط در دوران تصدی پست خود یک شرکت یا موسسه ثبت کرده اند و براحتی مجوز گرفتهاند و اگر یک کارشناس خبره از تاریخ تشکیل پرونده درخواست آنها تا تاریخ صدور مجوزش را بررسی کند و طول این مدت را با یک فرد هنرمند غریبه برای سیستم مقایسه کند متوجه میشویم که چقدر طول مدت زمان برای این مدیران کوتاه است و مراحل بهتسهیل انجام شده و این سوءاستفاده از میز و منصب را چگونه باید توجیه کرد که در این وانفسای اقتصادی هم باز پولها قرار است بهجیب همین موسسات و شرکتها برود.
۴. اگر بودجهای برای حمایت از موسیقی تخصیص شده است چرا باید در اختیار انجمن موسیقی قرار بگیرد که متصل بهشاکله دولت است و از این جیب بهآن جیب میشود؟
۵. خانه موسیقی ایران یک تشکل صنفی است و برای مشکلات موسیقیدانها گام برمیدارد پس باید در این فرآیند حضور داشته باشد و مدیریت اجرایی و تصمیمگیری انتخاب هنرمند اصیل و فعال بهعهدهاش باشد.
۶. تخصیص اینگونه مبالغ باید برای حمایت موسیقیدانها باشد یعنی اگر انجمن موسیقی بهواقع دلسوز است چرا اعلام نمیکند از هر هنرمند با مبلغ چهار یا پنج میلیون تومان یک اثر میخرد و حدود ۵۰۰ هنرمند فعال می شوند و ۵۰۰ اثر خوب در مجموعه جمع میشود که میتواند در سایتها گذاشته شود و با سهمی از خریدها و دانلودها باز هنرمند را حمایت کنند؟
۷. آیا نمیشود با این حجم پول یک برنامه ثابت کنسرتهای آنلاین حمایتی طراحی کرد تا هر شب مردمی که برای تعطیلات کرونایی در منزل ماندهاند بتوانند در ساعات مشخصی اجراهای خوب ببینند و هنرمند هم خودش تبلیغ کند و بهجز پول کمی که برای اجرا گرفته است سهمی از ترافیک اینترنت آن پلتفورم را داشته باشد تا تامین معیشتی هنرمند بهتر اداره گردد؟ که البته اگر طراح این اجراها مثل مجموعههای قبلی باشد که باز بخواهیم غم و غصه را با موسیقی ارائه شده بهخانههای مردم ببریم باز هم کاری برای هنر موسیقی و هنرمند موسیقی نکردهایم.
۸. مهمتر از همه آیا دفتر موسیقی و انجمن موسیقی آنقدر وامانده است که باید در دام افکار خودپندارگونه شرکتهای فرهنگی و هنری یعنی همان مدیران یا فرزندانشان بیفتد؟
با این موارد بسیار خرسند میشوم که در دولت جدید میز و بارگاه اینجور مدیران حد واسط برچیده شود چون قرار نیست برای موسیقی کاری بکنند و باز هم میآیند تا جیبهای خودشان را پُر کنند و بروند. پس از ریشه اگر موسیقی و دفتر موسیقی و انجمن موسیقی برچیده شود هم موسیقیدانها تکلیفشان روشن است هم دیگر آنگونه اجراهای پاپ حمایتی که مملو از رژ لب و مژه مصنوعی و موهای آلاگارسون شده است و بیشتر بهشوی مد جوانان منحرف نسل معیوب ما شبیه است بساطشان جمع میشود و خیال همه ما راحت خواهد شد.
اگر دفتر موسیقی در یکی از نهادهای اطلاعاتی و امنیتی تشکیل شود موسیقیدانها خیالشان راحتتر است یا تصمیم میگیرند مثل بعضی از هنرمندان اول انقلاب کار مناسبتی میسازند و تامین میشوند یا مثل تعداد دیگری از هنرمندان معیشت سخت را میپذیرید و کنار مینشینند و شاید هم مثل عده قلیلی مشاغل دیگری را انتخاب کنند و از این وادی بگذرند.
گرچه ایمان دارم اگر نیروهای متخصص و مدیر غیرموسیقیدان و غیرشرکتدار و غیرموسسهدار در راس کار قرار بگیرند دردسر جامعه هنرمندان موسیقی خیلی کمتر است چون این افراد بدون حب و بغض با چند جلسه و بررسی عدم خطر امنیتی یک اجرا یا یک اثر و نیز بررسی رزومه هنرمند او را حمایت میکنند و روند کار هنری و فعالیت اجتماعی و اقتصادی هنرمند موسیقی تامین و تسهیل میگردد.
امیدوارم هرچه زودتر بتوانیم برای درخواستهایمان بهادارهای برویم که مجبور نباشیم نگران چشم حسد مدیران حد واسط باشیم چون این مدیران با اندک هنری که دارند و پدرانشان برای راحت شدن از شر این غرورهای کاذب برایشان مجوزی دست و پا کردند و رهایشان کردند و راحت شدند! همیشه اخلالگران جریان درست فرهنگ و هنر و نیز آفت اقتصاد موسیقی اصیل و فاخر ایران هستند.
*علیرضا امینی (موسیقیدان، منتقد، محقق و فعال رسانهای موسیقی اصیل ایران)