موسیقی فارس _سهنداینانلو: سال ۱۳۸۹، در گیر و دار دعواهای مجلس هشتم و همزمان با روزهای پایانی اش بود که کاسه هایی داغ تر از آش نمایان می شدند تا در آن فضای ملتهب که روز به روز رادیکال تر نیز می شد بتوانند دل اعضای شورای نگهبان را بربایند تا در طی انتخابات مجلس نهم نیز همچنان مورد تایید این نهاد نظارتی باشند.
هر روز در تهران شاهد وقوع اتفاقات ناراحت کننده ای بودیم که هنوز از یادها نرفته است، یکی از این اتفاقات در مجلس شورای اسلامی رخ داد! چرا که استاد محمدرضا شجریان مواضعی گرفته بودند و باعث خشم تندروهای داخلی شده بود که منجر به اظهار سخنانی از طرف این دست سیاستمداران بر علیه محبوبترین و محترم ترین چهره موسیقی ایرانی شد. اوج این اظهارات را از تریبون مجلس هشتم می شنیدیم. با چشمانی بهت زده شاهد اتفاقاتی در صحن علنی مجلس بودیم که اگر چنگیز مغول قصد تخریب فرهنگ ما را داشت قطعا از آن نمایندگان ایرانی! در جبهه ضدفرهنگی اش بهره می برد.
اشخاصی در نطق های پیش از دستور و مصاحبه های در حاشیه صحن مجلس، سخنانی به زبان آوردند که موجب خشم بخش گسترده ای از جامعه ایران شده بود اما این جماعت خشمگین مجال بروز خشم خویش را نداشت، فضای مجازی هم به گستردگی امروز نبود که به راحتی هر اظهارنظری تبدیل به “ترند” شود و هر فردی به سادگی از آن مطلع گردد، به همین دلیل بود که جامعه، ناگزیر این خشم فروخفته را موقتا بلعید!
اکثر آن نمایندگان نیز در انتخابات دوره نهم مجلس بی رقیب بودند و مجددا به بهارستان راه یافتند. ظاهرا یقه دریدن های ایشان کارساز افتاده بود و باز هم توانسته بودند کرسی نشین مجلس شورای اسلامی شوند. اما همان بزرگواران چهار سال بعد و در انتخابات سال ۱۳۹۴ مجددا در بوته آزمایش جامعه ایرانی قرار گرفتند. اما این بار معادلات فقط اندکی تغییر یافته بود، رقبایی بی نام و نشان برای این غول های صاحب کرسی پیدا شده بود و ملت ناخودآگاه یاد آن اظهارنظرها می افتاد و موقعیت را مناسب می دید تا آن خشم فروخفته را یکجا و یکباره بر روی برگه اخذ رای فرود آورد. نتیجه اش شد شکست مطلق هتاکان به فرهنگ و ملت ایران در عرصه انتخابات دوره دهم مجلس.
کسانی که صدای یک تکّه چوب خشک را از صدای شجریان بهتر می دانستند و حتی بقول خودشان سر سفره افطار با شنیدن ربنای استاد، حالات مشمئز کننده ای به آنها دست می داد و حالشان به هم می خورد! حالا باید در منزل و از طریق تلویزیون اتفاقات بهارستان را نظاره می کردند.
اما شجریان کجا بود؟ آیا او نیز از صحنه محو شد؟ اصلا مگر ممکن است هنرمندانی چون شجریان از صحنه روزگار محو شوند؟ این بزرگان نیازی به نوازش سیاستمداران ندارند، اینها نواخته و عزیزکرده ملت ایران هستند که وجودشان به انتخابات و زد و بندهای سیاسی وابسته نیست. شجریان ها در دل مردم رخنه کرده اند! هر ایرانی دست کم دو بیت از تصنیف شورانگیز “مرغ سحر” را از بَر است. با ربنای شجریان بر سر سفره افطار نشسته و چه بسا در خفا با آن اشک هم ریخته است. حضرات دست اندرکار بدانند که متر و معیار جامعه برای عشق به این بزرگان اظهارات مشعشع سیاستمداران نیست، با بخشنامه و اطلاعیه و دستورالعمل نیز از دل مردم بیرون نخواهند رفت! بهترین توصیه ای که به این بزرگواران می توان کرد آن است که امثال شجریان، نیازی به لطف و محبت سیاسیون ندارند. برای صلاح کار خودتان هم که شده بهتر است در چنین اموراتی دخالت نکنید، حتی برای عیادت از این بزرگان نیز نطق پیش و پس از دستور نفرمایید، ادبیات رایج در بهارستان را برای خطاب قراردادن هنرمندان به کار نبرید. خلاصه آنکه؛ خودتان را از چشم مردم نیاندازید!
از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
اختصاصی موسیقی فارس
انتهای پیام/