موسیقی فارس – محمدرضا ممتاز واحد | درخصوص مبحث بسیار مهمِ سبکشناسی در موسیقی کلاسیک ایرانی، بایستی این مفهوم و مقوله را از دو منظرِ بیرونی و داخلی مورد تعمیق و تدقیق قرار داد. خاطرنشان میسازد که منظور از موسیقی ایرانی در این نوشتار، موسیقی کلاسیک ایرانی است.
۱-۱- سبکشناسی از منظرِ وُجوهِ بیرونی و پیدایی
مُراد از وُجوهِ بیرونی و پیدا، وضوحات و عینیاتِ مجسم و مسجل است. بهعنوان نمونه؛ لهجهی سازِ نوازنده و یا لهجهی خواننده و یا آوازخوان، در زُمرهی مواردِ عیان و پیدا است. مؤلفههای کیفی و کمی صوت، کوآلیته و تنالیتهی صوتی، لهجه و مواردی از این قبیل، مشمولِ وُجوه بیرونی و پیدایی از منظرِ سبکشناختی است.
۲-۱- سبکشناسی از منظرِ وُجوهِ داخلی و پنهانی
بدیهی است که وُجوهِ داخلی و پنهان، بر مواردی دلالت دارد که ناپیدا است ولی بهرغمِ ناپیدایی، برای اهالی فنِ موسیقی پیدا است. مهمترین مبحث در این خصوص مقولهی مهمِ «فُرم ملودیک و ساختار جملهبندی شعری و تحریری» است.
۱-۲-۱- گذر و گذاری در مبحث فُرم
نگارنده در نوشتار دیگری، مختصراً بهاین مفهومِ بنیادین موسیقی پرداخت ۱ و ضمنِ پرداخت بهمفاهیمِ «فُرم- قالب»ها و «فُرم- گونه»ها، مبحثِ «فُرم- آهنگ»ها را نیز مورد بحث و نظر قرار گرفت. سه عنصرِ «تشابه»، «تضاد» و «دگره» (اسعدی- ۱۳۹۲) که پدیدآورِ سه عاملِ «تکرار»، «تنوع» و «وحدتِ» ملودیک و ریتمیک هستند، در این خصوص شایان اهمیت و یادآوریاند. ۲
۲-۲-۱- آنالیزِ فُرمال و نقشِ آن در آنالیزِ سبکشناسی
در این خصوص بایستی ارتباط منطقی و آنالیتیکِ دو مبحثِ فُرمشناختی با سبکشناختی را مورد تجزیهوتحلیل قرار داد. اما پیش از آن، بررسی و آنالیزِ فُرمال و نقش آن در آنالیزِ اجرا حایز اهمیت و پیشنیازِ مبحث یادشده است.
۱-۲-۲-۱- آنالیزِ فُرمال و نقش آن در آنالیزِ اجرا
با بررسی و تجزیهوتحلیلِ مقولهی اجرا (در نوازندگی و خوانندگی)، اهمیت مقولهی فُرمِ ملودیک و ساختارِ جملهبندیِ شعری و تحریری بیش از پیش مبرهن خواهد شد. هر نوازنده و هر خوانندهی پیشرو (و نه پیرو!)، از حیثِ جملهپردازیهای شعری و تحریری، حایزِ فُرمِ خاصِ خود و اِمضای شخصی است. بهعبارتِ واضحتر، اگر یک غزل سعدی در مقابل سه آوازخوانِ مبدع و مؤلف قرار داده شود و هر سه در یک فضای مایگی و با نوبت و ترتیبِ معین شروع بهاجرای آواز نمایند، قرارگیری هر یک از انگارهها (موتیفها)، تِمها، عبارات و جملاتِ شعری و تحریری، مختص بههر یک از مجریان خواهد بود. اینجا است که مقولهی سبک و شناختِ آن، نمودِ عینیتری مییابد.
در مورد مقولهی نوازندگی نیز همینطور است. اگر سه نوازندهی مبدع و مؤلف – در یک فضای مایگی معین و با نوبت و ترتیبِ مشخص – شروع بهنوازندگی نمایند، فارغ از فُرمِ ملودیک و ساختارِ جملهبندیِ هر یک از آنان؛ زمانبندی، ریتم و مترگزینی، آرتیکولاسیون و بسیاری دیگر از مباحثِ فنی نوازندگی آنان با یکدیگر متمایز و متفاوت خواهد بود و این، همان تحلیل بنیادین (یا فاندامنتالِ) مقولهی سبکشناختی است.
سه مثنوی آواز بیات زند (یا بیات ترک) برپایهی ابیاتی از دیباچهی مثنوی معنوی مولوی با صدای سه استاد آواز ایرانی (غلامحسین بنان، صدیف رامبد و محمدرضا شجریان) در دست است. تحلیلِ بیت اولِ خوانده شده توسط هر یک از آوازخوانانِ نامبُرده (بشنو از نی چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند)، خود بهخوبی گویای تمامیِ تفاوتها است. بیتِ یادشده مؤیدِ درآمدِ مثنوی بیاتزند و بر روی یک بیت شعریِ یکسان است، ولی کاملاً مسموع و محسوس است که حالات و حرکاتِ ملودیک و تأکیداتِ کلامی و آهنگوارههای بیانیِ هر سه آوازخوان، تا بهچه حد با یکدیگر متفاوت است و جمیعِ این موارد، سبک هر یک از استادان یادشده را آشکار مینماید.
۲-۲-۲-۱- نقش آرایهها در مقولهی سبکشناختی موسیقی ایرانی
«توضیحی کوتاه درخصوص “آرایه” و “پیرایه” در موسیقی ایرانی ضرورت دارد. در واژههای مصوّبِ فرهنگستان در خصوص “آرایه” میخوانیم: «[موسیقی] عنصری در موسیقی که بیشتر جنبۀ تزیینی دارد تا ساختاری و دربرگیرندۀ تزیینهای مشخص و آزاد است».
اما در مورد “پیرایه” مصوّب شده است: «[موسیقی] گذر تزیینی در بداههنوازی یا آهنگسازی». فارغ از بحث لغوی و ریشهشناسی معنایی، آرایه از آراستن بوده و پیرایه از پیراستن میباشد. مَخلَص کلام اینکه، گاه با زینت و افزون کردن میتوان بهقطعهای موسیقایی، زیبایی بخشید و گاه با تراش و کاستن میتوان زیبایی را بهاثر موسیقی القاء کرد». ۳
در اینجا، نقش آرایهپردازی در ساختارِ فُرم بایستی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
بدیهی است که آراستن و آرایهپردازی در هنر موسیقی ایرانی، مختص بهسلیقه و زیباییشناسیِ ادبی- موسیقاییِ شخصیِ موسیقیدان است و آرایهپردازیِ یک استادِ نوازنده با دیگر استادِ نوازنده، تمایز خواهد داشت. خودِ این تفاوت، مؤیدِ تفارقِ سبک و اسلوبِ نوازندگیِ آن دو استادِ نوازنده خواهد بود.
بهعنوان نمونه؛ دو استادِ نوازندهی تار «جلیل شهناز» و «محمدرضا لطفی» (البته با توجه بهتفاوتِ گفتمانِ سازی هر دو هنرمند)، در نوازندگیِ قطعهای در یک فضای مُدال، با آرایهپردازیِ متفاوت و متمایزی ظاهر میشوند که این تفاوت و تمایز، در سبکشناختیِ نوازندگی هر دو استاد، مؤثر واقع شده است.
۳-۲-۱- چگونه صاحب سبک شویم؟!
بدیهی است که پرداختن و نوشتن در مورد این موضوع، خود نوشتار مجزا و مفصل دیگری را میطلبد و بهاین سادگی و راحتی نمیتوان در این خصوص صحبت داشت. فارغ از یک عمر مجاهدتِ حضوری و کوششی، معارف و مراتبِ حصولی و جوششی نیز در این حوزه شایان اهمیت است که ذکر بسیاری از آنها، قائل بهتعیّن و تبیّن نیست. اما در حَدِ یک راهکارِ کوچک، بازنگری در مبحث فُرم (و نه فقط «فُرم- آهنگ»ها، بلکه «فُرم- قالب»ها و «فُرم- گونه»ها) در این خصوص بیثمر و بیفایده نخواهد بود.
۱-۳-۲-۱- پویشِ ظرفیتهای نُوین در عرصه فُرم
بهغیر از “فُرم- آهنگ”ها، “فُرم- قالب”ها و “فُرم- گونه”های موسیقی ایرانی حایز ساختارِ متعارفی هستند که با بازنگری، دگراندیشی و فُرماسیونِ هریک از آنها – البته ضمنِ حفظِ اصالت و سنن حاکم بر ذات و فرهنگ موسیقی کلاسیک ایرانی – میتوان بهتغییر و تحولاتی دست یازید که فارغ از پتانسیلِ بالفعلشدهی فُرم- قالبها و فُرم- گونهها، ظرفیتهای بالقوهی آنها را نیز که هنوز بالفعل نشده، از بالقوگی به بالفعلی درآورد.
فراموش نکنیم که در فُرم- آهنگها (و همچنین فُرم- قالبها)، فُرم تابعی از مُدال بوده و اساساً با موسیقی عجین شده است؛ فلذا، پویشِ ظرفیتهای نُوین در عرصهی فُرم در این خصوص انکارناپذیر خواهد بود.
پینوشت:
۱. ممتازواحد، محمدرضا. ۱۴۰۰. فُرم در موسیقی ایرانی. پایگاه خبری- تحلیلی موسیقی فارس. ۱۹ شهریور.
۲. وامگیری مفهومی نگارنده در این خصوص از افاضات “هومان اسعدی” در کلاسهای درسی ایشان بوده است.
۳. ممتازواحد، محمدرضا. ۱۴۰۰. بداهه در موسیقی ایرانی. پایگاه خبری- تحلیلی موسیقی فارس. ۱۹ شهریور.