موسیقی فارس-پریسا حسین پور: آرش صمیمی متولد شهریور ۱۳۵۰ در شهر کرمانشاه است. نوازندگی را ابتدا با ساز تنبک آغاز کرد.علاوه بر نوازندگی در تعداد بسیار زیادی قطعه سنتی کوردی و ایرانی، کار تنظیم و آهنگسازی بسیاری قطعه دیگر را هم در کارنامه هنری خود دارد.
وی از سال ۸۹ نوازنده ثابت نی،فلوت و ساکسیفون در گروه امید حاجیلی(حاجیلیتو) است.
ابتدا یک بیوگرافی و رزومه کاری از خودتان در اختیار ما بگذارید.
من کرمانشاهی هستم و در تلویزیون کرمانشاه ساز زده ام و موسیقی را با ساز تمبک شروع کردم.موسیقی ایرانی می زدم و بعداً سازهای غیر ایرانی هم کار کردم.ولی من با موسیقی ایرانی شروع کردم.با صدا و سیمای کرمانشاه کار کردم،از سال ۶۹ تا ۸۸.و تا سال ۸۸ که از سازمان بیرون آمدم کلاً با صدا و سیما کار می کردم.تقریباً نوزده سالی صدا و سیمایی بودم و آنجا کار آهنگسازی و تنظیم انجام می دادم.صد و پنجاه و هفت قطعه کار هم در آرشیو رادیو دارم.البته کمتر به عنوان آهنگساز و بیشتر به عنوان تنظیم کننده.و به عنوان نوازنده هم تعداد بسیار زیاد چهارصد پانصد قطعه برای صدا و سیما نواخته ام.از سال ۸۸ که دیگر با صدا و سیما کار نکردم،به تدریج آمدم سراغ نوازندگی.چون در صدا و سیما بیشتر کار تنظیم و آهنگسازی می کردم و کمتر کار نوازندگی انجام می دادم و سال ۸۸ اجراهای صحنه ای خیلی بیشتر شد و در سال ۸۹ اولین کنسرت《امید حاجیلی》برگزار شد که من با ایشان همکاری.و از آن تاریخ تا الان در تمامی کنسرت های ایشان حضور داشته ام.ولی دوستی ما بر می گردد به سال ها قبل تر.
مشوق اصلی شما برای اینکه وارد فضای هنری بشوید چه کس یا کسانی بودند؟
پدرم مشوق اصلی من بود.چون خود ایشان هم صدای خیلی خوبی دارند و فوق العاده خوب می خوانند و هنوز هم صدای ایشان خیلی خوب است.قبل از انقلاب و اواخر دهه ۴۰،یک گروهی بود به نام گروه《شیش و هشت》که خیلی معروف شد.پدر من جزء اولین کسانی بود که وارد این گروه شد و با خوانندگان آن زمان که یکی دو نفرشان هنوز ایران هستند و یکی شان فوت کرده است و یکی دو نفرشان هم ایران نیستند و خارج از ایران فعالیت می کنند.پدر من یکی دو سال با این گروه زنده یاد پرویز مقصدی کار کرد.ولی زمانی که کارها به مرحله ضبط رسیدند،البته یکی دوتا کار ضبط کردند که فکر می کنم باشند،در واقع به مرحله شکوفایی که می رسد گروه از هم می پاشد.پس از ضبط چند کار.و خواننده ها از گروه جدا می شوند و هر کس برای خودش کار می کند.پدربزرگ من چون نظامی بودند و در آن زمان هم زیاد خوب نمی دانستند که کسی خواننده یا نوازنده باشد،به تهران می آیند و به پدرم می گوید چرا این کار را می کنی و چرا خواننده شده ای؟ و در گذشته این را خوب نمی دانسته اند.از قضا پدر من از هنر وارد نظام شده و نظامی می شود.یعنی دو چیز کاملاً متضاد.ولی همیشه دوست داشت که فرزندانش وارد هنر شوند و شدند.و بسیار ما را تشویق کردند و مشوقمان بودند.
اولین خواننده ای که با ایشان روی صحنه رفتید چه کسی بود؟ از خواننده های کرمانشاهی بودند؟
بله از همشهریان خودم بود و کرمانشاهی بودند.آقای «محمدرضا دارابی» و خواننده سنتی هستند و هنوز هم کار می کنند و گاهی هم کنسرت می گذارند با گروه«کوبان» که یک گروه سازهای کوبه ای است. هنوز هم کمی فعالیت می کنند و خواننده تلویزیون کرمانشاه بودند.
آشنایی و همکاریتان با امید حاجیلی از کجا شروع شد؟
من دوستی دارم که ایشان خواننده هستند و خواننده موسیقی محلی کرمانشاهیو ایرانی هم می خوانند؛ آقای«جمشید عزیز خانی»!
ایشان با من تماس گرفتند و گفتند که یک آلبوم کوردی پاپ دارم کار می کنم و یک آقایی می خواهد برای آن کار کند و یکی دو قطعه ماکت و نمونه کار را زده است. بیا و آن را گوش کن و نظرت را بگو. من قبلاً با آقای عزیز خانی خیلی کار کرده بودم و شاید هشتاد درصد کارهایش کارهای من است. بعد از چندین سال که ما کار کرده ایم، هنوز هم آن کارهای محلی از «رادیو پیام» پخش می شود.
رفتم خانه شان و قطعات ماکت را برای من گذاشتند.خیلی قشنگ بود ولی خب ماکت و اولیه بودند. دیدم چه تنظیم خوبی دارد و کار جدیدی است در عرصه موسیقی کوردی. پرسیدم کار چه کسی است؟ و گفتند کار آقایی است که تقریباً نوزده بیست سالش است و کارش خیلی خوب است و اسمش«امید حاجیلی» است و خودش هم نوازنده ترومپت است. چون من آن دوره در موسیقی ایرانی بودم و بیشتر موسیق سنتی کار می کردم و بچه های پاپ را کمتر می شناختم،م تاسفانه ایشان را نمی شناختم.ب عد از یکی دو ماه گفتند کارها را ضبط کرده ایم و برویم در استودیو فلوت بزنیم و من آنجا برای اولین بار امید حاجیلی را دیدم.ک یبوردش را هم آورده بود و ترومپت و ترمبون هم«حسین شریفی» با امید زده بودند. کار را گوش کردم و دیدم چقدر قشنگ است و یکی دوتا از کارها را فلوت زدم و منتشر شد و اتفاقاً آلبوم هم بیرون آمد.ب اب آشنایی ما از آن آلبوم آقای عزیز خانی بود. فکر می کنم تقریباً هفده سال پیش.امید آن زمان هجده سالش بود.
ساز زدن در کنار حسین شریفی، حسن فراهانی وامید حاجیلی که خودش نوازنده حرفه ای ساز ترومپت و استاد دانشگاه است چگونه است؟
ببینید چون امید خودش موزیسین است و حسین شریفی و حسن فراهانی هم را موزیسین هستند دو حالت دارد. ساز زدن کنار کسی که موسیقی بلد است و خواننده ای که تحصیل کرده موسیقی است و خودش موسیقی بلد است، از یک بابت خیلی کار آسانی است. چون موزیک را می فهمد و اذیت نمی شوی. یعنی با قضیه علمی برخورد می کند و همه چیز با حساب و کتاب جلو می رود و از این بابت راحتی. مثل یک سری از خواننده ها نیست که مثلاً اصلاً در عرصه موسیقی نبوده اند و فقط همین جوری خوانده اند و شما هرچه برای او توضیح دهید که فلان چیز اینجوری است او نمی پذیرد. ولی با امید کار کردن و کسی که موسیقی بلد است، ساز زدن از یک بابت راحت است که مشکلی از بابت فنی نداری و از یک نظر هم خیلی سخت است چون قضیه ریز بینانه تر می شود و باید خیلی دقیق و تر و تمیز باشد. کسی که با امید حاجیلی و در گروه امید حاجیلی کار می کند، چون یک سری می گویند شما همه اش کار شش و هشت می زنید، اگر شش و هشتی هم می زنیم و ریتم های شش و هشتی و کارهای به اصطلاح شاد می زنیم، من می توانم این را بگویم که حداقل کارها خیلی فنی است و اگر کارها شش و هشت هم هست، تنظیم ها بسیار فنی و فوق العاده خوب هستند.
اگر نوازنده ای در گروه امید حاجیلی بیاید از نظر من رشد می کند. یعنی یاد می گیرد. حسین شریفی هست،حسن فراهانی هست و خود امید حاجیلی هست. نوازنده ها بالاخره یاد می گیرند چون این ها خود نوازنده های باتجربه و موزیسین های درجه یک ایران هستند.
به عنوان یک نوازنده حرفه ای سازهای بادی جنبه های مثبت و منفی کار کردن با یک بند موسیقی مثل بند«حاجیلیتو» چیست؟
جنبه مثبتش این است که گروه امید حاجیلی گروهی است که هر نوازنده ای که وارد آن شود قطعاً رشد می کند و مجبور است که رشد کند،چون باید خودش را برساند به سطح کسی مثل امید.چون امید خودش تحصیل کرده موسیقی است و فکر می کنم تنها خواننده داخل ایران و مارکت موسیقی پاپ باشد که موسیقی خوانده و استاد دانشگاه هست و از نظر موسیقی آدم باسوادی است.بقیه را می گویم،من زیاد خبر ندارم از تحصیلات دوستان.ولی تحصیلات موسیقی را فکر می کنم ققط امید داشته باشد تا آنجایی که من می دانم.فوق لیسانس موسیقی و استاد دانشگاه تهران است و داور جشنواره فجر بوده است.
چون شما خودتان کار تنظیم و آهنگسازی هم انجام می دهید،آثاری که ما امروز در مارکت موسیقی می شنویم چقدر با استاندارهای واقعی مطابق است؟ کلاً اوضاع موسیقی کشور و در کنارش موسیقی محلی مثل موسیقی کوردی چطور است؟
قضیه خیلی فرق کرده است. یعنی آن زمان در دهه هفتاد و هشتاد که من کار تنظیم و آهنگسازی انجام می دادم،البته الان هم کار تنظیم و آهنگسازی انجام می دهم ولی خب به آن شکلی که ما کار می کنیم دیگر کسی زیاد دوست ندارد. ارکستر زهی و ارکستر زنده و… .تقریباً یک جورایی دیگر دِمده شده است از نظر شنیداری مردم.ببینید کار موسیقی الان خیلی فرق کرده است.آن موقع و زمانی که ما کار می کردیم،نه کامپیوتری بود و نه سیستم های دیجیتالی بود.ضبط به صورت آنالوگ بود و مولتی تِرک.مثلاً یک نوار ریلی پهن بود که موسیقی را روی آن ضبط می کردند و سپس میکس می کردند. امکان ادیت خیلی کم بود. با تیغ این ها را ادیت می زدند و نوارها را می چسباندند به هم. اصلاً نرم افزارهای صدا نداشتیم .یعنی برای نوارهای کاست به هیچ عنوان امکان کوک کردن وجود نداشت و هر آنچه که خوانده شود همان ضبط می شود.یعنی اگر خواننده اشتباه می خواند باید دوباره از اول می خواند.یک مداد بود،یک کاغذ پنچ خطی و یک مداد پاک کن.و شما با سازت باید تنظیم می کردی.نت ها را می نوشتی،آکوردها را می نوشتی و بعد از اینکه ضبط انجام می شد شما تازه می شنیدی که چی کار کرده ای.یعنی خیلی کار سختی بود.یعنی همزمان که برای ارکستر می نوشتی باید این را در ذهنت می شنیدی و این خیلی کار سختی است. الان به این شکل نیست. الان اکثراً آهنگسازان تعریفشان«اپراتور کامپیوتر» شده است. آهنگسازی؛ آهنگ ساخته و موسیقی اش خیلی گل کرده است. مثلاً آقای X آهنگی ساخته و این آهنگ خیلی گرفته است و خیلی در کنسرت ها آن را اجرا می کنند و اول هر تِرکی اسم آهنگساز را می آورند. اصلاً تعریف آهنگساز این نیست. این ها اپراتور کامپیوتر هستند. کامپیوترشان را روشن می کنند و آن نزم افزارهایی که با آن ها موسیقی را کار می کنند و می نشینند آکوردها را می زنند و ببینند تازه کدامشان به هم می خورند. باور کنید بعضی هایشان اصلاً اسم آکوردها را بلد نیستند و می گویند ما آهنگسازیم. شما به آنها مثلاً یک دفتر نت و مداد بده و بگو این هایی را که نوشته ای، می گویم نوشتن را اصلاً بلد نیستند ، یا این هایی را که ساخته ای یا تنظیم کرده ای بدون اینکه کامپیوترت را روشن کنی با دست نت این کار را برای ما بنویس. محال ممکن است این کار را بتوانند انجام دهند. چون دانشش را ندارند و عرصه های دیجیتال بسیاری از آهنگسازان را بی سواد بار آورده است. البته دوستانی هم هستند که باسواد و تحصیل کرده موسیقی هستند و سوادش را دارند و با سیستم های کامپیوتری هم کار می کنند و خیلی هم خوب دارند کار می کنند در زمینه آهنگسازی ولی خب تعدادشان محدود است. شاید 10 نفر و کمتر و شاید به پنج نفر هم نرسند. اکثراً اپراتور کامپیوتر هستند. آقای شهبازیان همیشه مثال می زنند.استاد فریدون شهبازیان مصاحبه ای با رادیو فرهنگ داشتند و گفتند:آهنگسازان ما موسیقی اَلابختکی تولید می کنند. پرسیدند: استاد موسیقی اَلابختکی چیست؟ گفتند: کیبورد را می گذارند و چهارتا آکورد هم می زنند و هر کدام به هم بخورد و ببینند صدایش بهتر است را کار میکنند. دیگر از نظر علمی نمی دانند باید کدام را آکورد را بگیرند و یک ریتم هم زیرش می اندازند و این می شود موسیقی و می دهند بیرون و مردم هم دارند گوش می کنند. مردم ما هم هرچه خوراک خوب بهشان بدهی مطمئن باشید سلیقه موسیقیایی و شنیداریشان بهتر می شود. در این 20-15 سال اخیر هرچه خوراک به آنها داده ای، سلیقه شان با این ها تغییر کرده است. دهه موزیک های پاپی که تولید می شد و خواننده هایی که ما دهه هفتاد داشتیم قابل مقایسه با خواننده های امروزی نیستند. چیزی به اسم پلی بک و لب خوانی اصلاً در دهه هفتاد وجود نداشت. روز به روز دارد تنزل پیدا می کند به جای اینکه بهتر شود.
احوال این روزهای نوازندگانمان و اوضاع اقتصادیشان چطور است؟ اصلاً چیزی به اسم امنیت شغلی دارند؟
نوازنده، خواننده و کسی که کلاً موسیقی کار می کند.ما در ایران هیچ صنف حامی نداریم. یک خانه موسیقی هست که نصفه و نیمه بیمه ای برای دوستان انجام داده و هر دفعه هم به صورتی سر و ته این بیمه را می زند.یک سری سرانه درمانش را حذف می کنند و باید از جیبت بدهی.همواره دارند از این بیمه کم می کنند تا ببینیم چه زمانی آن را هم قطع می کنند. هیچ صنف حمایت کننده و امنیت شغلی نیست.مثلاً امروز می گویند پنج شهر کنسرت دارید در طی ده روز.خب شما روی پول این اجراها حساب می کنید چون درآمد دیگری ندارید. شغل دیگری هم ندارید و زندگی تان دارد از همین را می گذرد.مثلاً فلان شهر اجازه اجرا نداده اند و کنسل می شود. خب یا مجوز ندهید یا اگر هم مجوز می دهید دیگر کنسل کردن بعدی اش معنایی ندارد و این یک دوگانگی است که دوستان همیشه درگیر آن هستند.و در کشور ما از قدیم هم بوده و مسئله جدیدی نیست،بحث خواننده سالاری.یعنی درآمدی که یک خواننده دارد شاید مثلاً پانصد درصد یک نوازنده باشد.نمی گوییم هم صد در صد.و این خیلی زیاد است.یعنی شاید مثلاً دویست برابر یا سیصد برابر در یک کنسرتی دستمزد یک خواننده در مقایسه با نوازنده باشد و بیشتر آن زحمات را همیشه نوازنده متحمل می شود و اسم و رسمش برای خواننده است.می گویند فلانی فلان آهنگ را خواند.نمی گویند فلان کس فلان چیز را زد.همیشه نوازنده ها بک گراند و پشت پرده اند.یعنی یک حالت ساختمان دارد.یعنی آن که بساز بفروش و آن که سرمایه گزار است به او می گویند فلان کس این ساختمان را ساخت.نوازنده دقیقاً همان کارگر ساختمان است که آجرها را دارد بالا می دهد.اصلاً دیده نمی شود.مگر اینکه کسی تخصصی نگاه کند.مثلاً مهندس ساختمان باشد و بگوید این کارگر چقدر خوب دارد کار می کند.نوازنده ها یک حالت روزمزد دارند.حقوق ندارند.امروز کار کنی پول داری،فردا کار نکنی پول نداری.امنیت شغلی وجود ندارد.امروز مریض شوی پول نداری.و این خیلی بد است.
آیا این امکان هست که یک روزی بصورت تک نوازی یا همکاری با دوستان هنرمندتان موزیک بی کلام ساز بادی منتشر کنید؟
راستش من خودم درصددش هستم که این کار را بکنم.اما یک مقدار فرصت کم است و رُک بگویم،واقعاً انگیزه نیست برای این کار.یعنی یک حوصله ای می خواهد،یک وقتی می خواهد که روی آن فکر کنیم.چون آن سیستمی که من ساکسیفون می زنم و قبلش موسیقی ایرانی زده ام و در نوازندگی ساکسیفون استاد نداشته ام و من خودم ساکسیفون را زده ام.من فلوت را شاگرد استاد ناصر رحیمی بوده ام. آن سیستمی که فلوت دارد و آن سیستم کلیدهایش، با ساکسیفون خیلی نزدیک است. شاید مثلاً نود درصد این دو ساز به هم نزدیک باشند از نظر ساختمان فیزیکی! فلوت و بعد ساکسیفون زدم. اکثر دوستان هم اینجوری هستند واصلاً استاد نداشته اند. در دانشگاه هم استاد کلارینت داریم ولی استاد ساکسیفون نداشته ایم. آن شکلی که من ساکسیفون می زنم شاید تفاوت کند با مدل هایی که دوستان می زنند. یک مقدار ایرانی تر و شرقی تر است. مثلا موسیقی عربی را چون بلد هستم و کار کرده ام و آن مدل های عربی. درصددش هستم و شاید یک روزی با ساکسیفون یک تِرک شرقی بزنم. اکثراً دوستان جَز و موسیقی پاپ می زنند. یک مدل هایی از ربع پرده های عربی و ایرانی در ساکسیفون استفاده کنیم و چیز جدیدی باشد.چون اگر بخواهیم مثل بقیه دوستان بزنم خب آنها دارند می زنند و نمی خواهم شبیه بشود.
سازهای بادی مثل ساکسیفون یا ترومپت یا ترمبون سازهایی هستند که زمانی که اسمشان می آید خیلی ها می ترسند و می گویند سخت است و ما نمی توانیم و یا خیلی نفس می خواهد.یا مثلا برای خانم ها می گویند به کار شما نمی آید و یا فرم لب و دندان هایتان عوض می شود. این همه ترس و جبهه گیری برای چیست؟
اولاً شاید ساختمان ساز و قیافه اش یک مقدار ترسناک باشد و بگویند این همه کلید دارد و سخت است. اصلاً چنین چیزی نیست. ساز زدن کلاً کار سختی است و هر سازی سختی خودش را دارد و تمرین می خواهد.اینجور نیست که شما یک ساز بخری و فردا بگویی من نوازنده شدم.منتها در ساز بادی چون در این ساز از نفس استفاده می کنی.و دیگر اینکه این سازها حجمشان زیاد است و از نظر فیزیکی بزرگ هستند و طرف فکر می کند هرچه این سازها بزرگتر باشد نفس بیشتری می خواهد.و مثلاً می گویند من بیچاره می شوم و فشار به من می آید،نمی توانم و نفس ندارم.اصلاً چنین چیزی نیست.شاید یکی دو هفته سخت باشد تا آن قلقش را یه دست بیاوری.اگر اینجوری باشد مایی که ساز بادی می زنیم و مثلاً در یک کنسرت چهار ساعت و دوتا سانس ساز می زنیم همه باید بعد کنسرت راهی بیمارستان شویم.با همین بازدم ساده هم صدای ساز در می آید،منتها فرم لب و قرار گرفتن دندان یا لب و زبان،این ها هستند که باعث می شود صدا از ساز تولید شود.همان بازدم است.حالا شاید نت هایی فشار بیشتری لازم داشته باشند.ولی اینکه نفس می خواهد و خیلی سخت است و نمی توانیم اصلاً چنین چیزی نیست.من در پیج اینستاگرامم گاهی اوقات نوازندگی خانم ها در سازهای بادی را می گذارم و البته بیشتر آقای شریفی در صفحه شان این نوازندگی ها را می گذارند،تا نشان دهیم که خانم ها می توانند ساز بادی بزنند که دوستان نترسند از سازهای بادی.و یکی هم اینکه صدای این سازها زیاد است و چون اکثراً مردم آپارتمان نشین شده شده اند و مثلاً طرف نمی تواند در آپارتمانش ترومپت بزند.چون صدایش تا چهار خانه آن طرف تر می رود و همسایه ها اذیت می شوند.در نتیجه جایی برای تمرین ندارند.و دیگر اینکه این سازها ایرانی نیستند و ساخت کشورهای خارجی و در نتیجه وارداتی هستند،هزینه خریدشان خیلی بالاست با توجه به قیمت های الان.و قیمت ساز بسیار بالا رفته است.مثلاً سازی که شما سه چهار ماه پیش یک میلیون و پانصد می توانستی تهیه کنی،الان باید بخری پنج میلیون تومان.خب طرف باید پنج میلیون پول برای ساز از کجا بیاورد؟ و همین هم باعث تحت الشعاع قرار گرفتن برای یادگیری این سازها شده.و من این جمله را همیشه می گویم:واقعا از ساز بادی نترسیم. باور کنید نه نفس زیادی می خواهد و نه اذیتتان می کند. ممکن است سخت تر از سازهای دیگر باشد، چون مستقیم با نفس آدم در ارتباط است و باید قلق ساز دستتان بیاید.سختی اش تقریباً یک ماه است.و با سختی یک ماهه و قلقی که به دست بیاید خیلی راحت صدای ساز در می آید و خیلی راحت می شود آن را نواخت.و تنها دسته از سازهایی هستند که مستقیماً با انسان و احساس انسان در ارتباط است.چون شما در این ها فوت می کنید و این سازها خیلی به انسان نزدیک اند و خیلی احساسی تر می توانید با آنها نوازندگی کنید.
منبع:اختصاصی موسیقی فارس