موسیقی فارس- محمدرضا ممتازواحد: در یکی از آثار خصوصی بانو دلکش (عصمت باقرپور پنبهفروش بابلی (زادهٔ ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل – درگذشتهٔ ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران))، پس از اجرای آوازی کوتاه، دلکش شروع بهخواندن یکی از تصانیف معروفش میکند که از ساختههای استاد «علی تجویدی» است. همنوازِ بانو دلکش – گویا – آمادگی لازم را برای نواختن آن تصنیف نداشته و بهجهت حفظ توازن، دلکش با آوای بدون واژگان، ساز را همراهی میکند. جالب اینکه پس از اتمام برنامه، بانو دلکش از هُنَرِ آن نوازنده بهنیکی یاد میکند و این مُهمّ، نهایتِ درک و فهم از هدفِ غایی موسیقی است که رهیدن از عالم کثرت و رسیدن بهعالم وحدت میباشد و در موسیقی کلاسیک ایرانی و بهویژه در فُرمِ «ساز و آواز»، این وحدتِ کُل بهخوبی قابل درک است.
فارغ از «معرفتِ آوازی» فوقالذکر، اثر دیگری از بانو دلکش دردسترس است که بانو، مثنوی افشاری را برپایهی سرودهای از مولوی با نِی استاد «حسن کسائی» میخواند. «ای خدا این وصل را هجران مکن/ سرخوشان عشق را نالان مکن»؛ این سروده که بر وزن مثنوی (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن – رمل مسدس محذوف) میباشد، بهخوبی با آواز و موسیقی تلفیق یافته و از منظر تقطیع، تقطیعِ هجایی بر تقطیعِ عروضی دلالت و انطباق دارد بهگونهای که اگر – فرضاً – بانو دلکش این اثر را بهصورت ضربی هم میخواند، میتوانست بهخوبی از عهدهی آن برآید.۱
البته تحلیلِ فنی این آواز بایستی توسط خبرگان این حوزه صورت پذیرد ولی بهزعم راقمِ این سطور، اگر در تاریخِ فرهنگ صوتی بیش از ۱۱۵ سالِ اخیرمان، گزینشی در مورد آوازهای برترِ مثنوی افشاری صورت پذیرد بیتردید، این اثر در زمرهی منتخبینِ آثار مذکور خواهد بود زیرا آوازِ یاد شده، «آوازی معرفتی» است و بهخصوص اینکه، با لحن و بیانی اجرا شده که با مبانی هنرهای تودهی مردمی، همسو و همراستا است.
«شبی در زمستان ۱۳۴۰ خورشیدی، در مهمانی خصوصی [بانو] الهه که جمعی از بزرگان شعر و موسیقی در آن حضور داشتند، «ناصر مجرد» (روزنامهنگار پیشکسوت و آوازخوان و آوازپژوهِ باسابقه) که بهعنوان نویسندهٔ هنری روزنامه کیهان و شاگرد آوازی [استاد] بنان در مهمانی حضور داشت، از [بانو] دلکش پرسید که از اشتباه خواندن ملودی یا شعر ترسی ندارد؟ و چرا نمیکوشد تا سُلفژ بیاموزد؟ آیا فکر نمیکند که یک اشتباه موجب خوشحالی رقبایش شود؟ دلکش در حالی که خندهٔ همیشگی را بر لب داشت، صمیمانه گفت: ببین ناصر خان! آدمهای بیسواد و کمادعا چون در کارشان احساس مسئولیت بیشتری دارند، معمولاً کمتر اشتباه میکنند. اشتباه مال تحصیلکردههاست! ناصر مجرد گفت: عجب استدلالی! دلکش در حالی که خندهٔ طولانیتری کرد، گفت: بله قربان! به ما میگن عصمت خانم، نه برگ چغندر!»۲ (مجرد، ۱۳۸۳)
خوش بهحال بانو دلکش و امثالِ او، که «معرفتِ آوازی» را در فراسوی «آوازِ معرفتی» یافتند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
آوازی کمیاب با صدای بانو دلکش را گوش جان بسپارید:
پینوشت:
۱. علاقمندان برای شنیدن این آواز به https://t.me/Culture_Art_Music/28677 مراجعه فرمایند.
۲. مجرد، ناصر. ۱۳۸۳. «دلکش مرد؟ نه… دلکش هرگز نمیمیرد!». گزارش. شمارهی ۱۵۶. تهران: ۹۱ تا ۹۳. شهریور و مهر.