موسیقی فارس-سارا صادقی : مصباح قمصری هنرمندی است که در جایگاه تولید کننده تا کنون آثار بسیاری را منتشر کرده است ، از آخرین کارهای او می توان به آلبوم «درصط» علی قمصری اشاره کرد ، او با نگاه ویژه خود به حوزه باس نوازی موجب خلق آثار و تفکرات تازه ای در این مبحث شده است شاید بتوان گفت که قمصری یکی از متخصص ترین تولید کنندگان حوزه باس نوازی است به بهانه انتشار آلبوم نقطه پرگار با او گفت وگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.
در ابتدا لطفا از شکل گیری آلبوم تازه تان بگویید؟
همواره مشتاق بودم و هستم که تفکر باس نوازی در موسیقی سنتی را با نوازندگانی که مولف هستند و تعدادشان هم خیلی کم است تجربه كنم. به واسطه توليد آلبومی در استوديو با ميلاد بيشتر آشنا شدم ؛ به پيشنهاد من کم کم شروع به کار کردیم و آهنگی هم ضبط کردیم که از ترکیب آن خوشمان آمد وتصمیم گرفتیم آن را به یک آلبوم تبدیل کنیم، فکر می کنم یکسال و سه ماه ضبط و تالیف این آلبوم طول کشید و امروز پس از پايان كار ميبينم میلاد انتخاب خوبی بود.
در این کار قطعات توسط ميلاد برای تارساخته شد ومن برای بمكمان و سازهاي كوبه ای تنظیم کردم؛ البته علاقه مند بودم نوازنده ديگری مسئوليت سازهای كوبه ای را به عهده گيرد، اما پس از آزمودن نوازندگان خوب بسيار، به اين نتيجه رسيديم كه كسى بهتر از بنده از عهده اين كار بر نخواهد آمد. کار با علاقه بسيار پیش رفت و با شوق فراوان به پايان رسيد. ابتدا نام «عيش جاودان» را برای مجموعه در نظر گرفته بودم، اما در مرحله مجوز اين نام رد شد و متعاقبا «نقطه پرگار» را انتخاب كردم، كه برگرفته ای است از بيتی از حافظ : عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند كه در اين دايره سرگردانند.
9 تیرماه مراسم رونمایی اى برای نقطه پرگار در «شهر كتاب ابن سينا» برگزار خواهد شد و از همان روز هم این اثر در اختیار مردم عزيز قرار می گیرد.
این چندمین آلبوم موسیقی «باس نوازی» است که کار کردید؟
از نخستین آلبوم هایی که در اين زمينه كار کردم مي توان به «تنیده در خطوط موازی» از علی قمصری، سودایی با صدای قربانی و آن سياه افسونكار با صدای عليشاپور اشاره كرد؛ همچنین آلبوم «چنین مست» نيز که با پویا سرایی کار کرديم انشالله امسال منتشر خواهد شد.
مجموعه ای نيز با همكاری كوارتت كمانچه در دست توليد دارم كه انشالله طی اين يكى دو سال منتشر خواهد شد.
معمولا در کارهایتان چقدر وسواس دارید؟
برای کارهایم زیاد اهل برنامه ریزی وفکر کردن نیستم، تمام تلاشم این است که تلاشي نكنم و با عقل راه جاری شدن موسيقی را نبندم. هنر شرقى حاصل شور و حال است، بر خلاف غرب كه هنر را تكنيك و فن می بيند. هنر غرب انسان محور است و هنر شرق خدا محور.
برای زمان انتشار آثارم هم عجله يه برنامه ريزی ای نمی كنم، معتقدم هر کاری زمانی دارد كه وقتی پیش بیاید همه کارها انجام خواهد شد.
فکر می کنید باس در موسیقی ایران از چه جایگاهی برخوردار است؟
درتاريخ موسيقی ايران، هرگز نگاهی مدون و درست به خط باس وجود نداشته است. اگر هم در سال های اخير كاری انجام شده، بسيار محدود و عموما ابزار گرايانه و ساز محور بوده. مثل عوض كردن سيم های تار و تبديل كردن آن به بمتار، استفاده از سازی مثل عود كه اصلا ساز باس محسوب نمی شود، و استفاده از سازهای پيشرفته غربی مثل كنترباس و گيتارباس كه متاسفانه همه و همه بدون در دست داشتن تفكر درست انجام شده و اين علت بی نتيجه ماندن اين تلاش هاست. تنها تلاشی كه ابزار محور نبوده است، چند كار آقای عليزاده است كه تحت تاثير موسيقيی های آنزمان غربی مثل بيتل ها بود كه متاسفانه باز هم در طول زمان بی ثمر شد.
شما برای توجه به این مبحث چه روشی را پیش بردید؟
بنده مولف تفكر و نگاهى مدون در باس موسيقی ايرانی هستم كه شامل چندين بخش شامل بحث روانشناسی در انتخاب هنر آموز، مبحث آموزش باس بر اساس رديفی به تاليف خودم مبنی بر لزوم آموزش همنوازی و تمرين هاى شنيدن، تكنيك های نوازندگی، چگونگی تنظيم برای خط باس و… می باشد.
لطفا کمی هم درباره ردیف باس بگویید؟
در حال حاضر نوازنده اى براي نواختن ساز باس تربيت نمي شود، تمام نوازندگان باس ما (اگر نوازنده اى داشته باشيم) در واقع ساز ديگری را آموختند و بعد در بعضی آثار مثلا تارباسی هم می زنند. در متد بنده نوازنده بايد از ابتدا ساز باس را بياموزد و با همنوازی و بستر سازی آشنا شود، رديف باس نوازی هم بر اساس همنوازی و آكومپانيمنت تاليف شده است و اهميت شنيدن همزمان با نواختن را بسيار مد نظر دارد.
البته زمان نشر اين رديف هنوز فرانرسيده، هنوز بايد كمی جامعه موسيقى ابزار محوری را تجربه كند. تفكر درست بايد در زمان درست ارائه شود تا به ثمر بنشيند.
در صحبت های خود اشاره کردید به تفکرات جامعه فکر می کنید موسیقی در جامعه کنونی چه نقش و جایگاهی می تواند داشته باشد؟
شايد مردم ٥٠ سال ديگر اين دوره را بدترين دوران هنری ايران قلمداد كنند. و اين شامل تمام هنر هاست.
فردوسی بزرگ در بيان داستان ضحاك می فرمايد: چو ضحاک شد بر جان شهریار بر او سالیان انجمن شد هزار. در مصرع پنجم از نظر من چگونگی جامعه را بسيار گويا بيان می كند : هنر خار شد جادویی ارجمند. تاريخ تكرار شده است و الان در اين دوران هنری هستيم.
امروز مردم بيشتر هنرمند دوست هستند تا هنر دوست. بجای اينكه آثار هنرمندان را بشنوند، حاشيه ها و مصاحبه هايشان را دنبال می كنند. موسيقی چندان طرفداری ندارد و استاد موسيقی پر طرفدار شده است. ذات هنر از هنرمند جداست، و كسانی كه می خواهند اين دو را متصل به يكديگر معرفی كنند، قصد نابودی هنر را دارند. هنر شهود و حضور دل را می طلبد و نه طرفداری نفسانی را. طرفداری از فلان خواننده ارتباطی به هنر ندارد.
اما انشالله اين دوران خواهد گذشت، از آينده دور سخن نمی گويم، بلكه بسيار نزديك است.
در پایان می خواهم کمی هم از اجراهای خود بگویید؟
فکر می کنم 4 الی 5 سال است که كنسرت هايم را متوقف كرده ام، علتم كاملا شخصی است، وقتی زمان كنسرت برسد، آنرا هم دوباره انجام خواهم داد. الان شايد خلوت خود را بيشتر دوست دارم. بعضی اوقاتم را با دوستان بسيار ارزشمندم می گذرانم. سحرگاه بيدار می شوم و شعر می خوانم و كمی قدم می زنم و موسيقی اى كار می كنم و گه گاه مردم را در اين موسيقی ها شريك می كنم. از اين دوران بسيار لذت می برم.