موسیقی فارس – شاهین رسول زاده : حضور مدیر هنری همواره نقش تعیینکنندهای در شناسایی، رشد، ارتقاء و موفقیت یک خواننده دارد.
نقش او در حوزه تولید، مشاوره و برنامه ریزی آنچنان پررنگ است که از چشم هیچ کس پوشیده نیست. امروز گفتگویی با سامان امامی آهنگساز، تنظیم کننده و یکی از مدیران هنری مطرح عرصه موسیقی کشور ترتیب دادهایم. او که سابقه همکاری با خوانندگان مطرحی همچون احسان خواجه امیری و حامد همایون را در کارنامه دارد، از دغدغههای خود درعرصه موسیقی برای ما گفت.
از نگاه خود شما بهترین اثری که تولید کردهاید و بیشتر دوستش دارید، کدام است؟
جواب این سوال کلیشهای است اما معمولاً آهنگساز تمام قطعاتش را مثل بچه هایش دوست دارد، خودم این حس را تقریبا نسبت به همه کارهایم دارم، اما اثری که در جامعه بیشتر شنیده شد چتر خیس از حامد همایون بود، استقبال فوق العاده مردم از این آهنگ برای من تجربه لذت بخشی بود و هست، در بین تولیدات قدیمی، بارون که زد از حامد همایون برای من جزو بهترینهاست اما سلیقه خودم بیشتر نزدیک به قطعه جدیدی است که برای داوود بوستانی به نام سقف شب ساختهام، بی صبرانه منتظرم تا منتشر شود. دوست دارم یک بار دیگر استقبال مردم را ببینم و لذت ببرم،، من به این قطعه خیلی امیدوارم.
از بین خواننده ها با کدام یک تعامل بهتری داشتید؟
معمولاً با هر خواننده ای که کار کردهام حس خیلی خوبی داشتهام، چون هیچ وقت اجباری برای کار با هیچکس نداشتم. انتخابهای من معمولاً دلی و همراه با علاقه شخصی بوده است، اما به واسطه سالهای طولانی همکاری با احسان خواجه امیری و حامد همایون، احساس رفاقت عمیقی با آنها دارم.
معیارها و خطوط قرمز سامان امامی برای تولید یک اثر چیست؟
این مسئله برمی گردد به سلیقه و رده سنی مخاطبین خوانندهای که می خواهید برای او کار تولید کنید. جدا از این شخصا” برایم دغدغه است کاری را که تولید میکنم به لحاظ فنی و موسیقایی بدون ایراد باشد.
اما خط قرمز برای من ساخت قطعه ایست که گوش جامعه را مریض می کند و متاسفانه این یکی از مسائلی که در سالهای اخیر بسیار زیاد شاهد آن بودهایم.
وقتی مقایسه میکنم تولیدات جدید موسیقی را با تولیدات نه چندان دور، میبینم چقدر سطح کارها متفاوت است، چقدر غنای موسیقی آسیب دیده است. موسیقی امروز خیلی شبیه فست فود شده، خیلی دم دستی است.
قبلاً آهنگ هایی تولید می شد که شنیدنش برای چند نسل لذت بخش بود و جزو خاطرات جمعی جامعه ماست، اما امروز تعداد این تولیدات بسیار کم است.
چرا نوآوری در موسیقی ما کم شده است؟
این دغدغه خوبی است. نوآوری کم شده است، چون وزن سواد موسیقی در تولید آثار کم شده است، چون نشستهایم تا یک کار شنیده شود و سریع آن را کپی کنیم و بسازیم. متاسفانه این یکی از اتفاقات تلخ امروز موسیقی ماست، کافیست یک سبک مد شود به سرعت صدها کاور تنها با تفاوت اسمخواننده تولید میشود. در گذشته برای آهنگساز و تنظیم کننده بودن، نیاز به سواد آکادمیک موسیقی بود اما امروز با وجود ابزارهای جدید تکنیکال، هر کسی میتواند آهنگساز باشد.
آیا یک خواننده تازه کار برای شروع به مافیا احتیاج دارد؟
مافیا کلمهای است که مدتهاست آن را میشنویم، شخصاً به معنایی که مد نظر شماست اعتقادی ندارم، اما اینکه یک خواننده نیاز به حامی مالی دارد را حتما” قبول دارم. اینکه گروه بالادستی مدیریتی برای تولید نیاز است، بخشی از فعالیت حرفهای است.
عوامل مختلفی برای تولید یک اثر و استقبال از سوی مخاطب نیاز است، این فرآیند حتماً نیاز به حداقل بخشی از استعداد، حامی مالی، پشتوانه قوی، ارتباطات و گروه حرفهای دارد.
خواننده های جدیدی که الان فعالیت می کنند را در چه سطحی می بینید؟ فکر می کنید تاثیر مافیای موسیقی در دیده شدن آنها چقدر است؟
باز هم سوالتان مافیایی شد. از مافیای موسیقی تعابیر مختلفی میتوان داشت، سالهاست این تعابیر دهان به دهان می شود که در موردش توضیح دادم. موسیقی پاپ خودش، خودش را تعریف میکند. موسیقی پاپ همان موسیقی مردمی است، دنیایی از سلایق مختلف.هر خوانندهای مخاطبین خاص خود را دارد. من قبول دارم که امروز در تولیدات موسیقی پسرفت بسیاری کردهایم. از ترانه های فاخر خیلی خبری نیست، از قلم های عجیب و غریبی که خالق شعر و ترانههایی بودند که میتوانستیم با آنها سال ها زندگی کنیم. موسیقی امروز دو بخش است، موسیقی به معنای هنر و موسیقی به معنای تجارت … نمی دانم سلیقه مردم کی و چطور با این سرعت عوض شد.برای من که تحصیلاتم موسیقی است و سالها در این عرصه کار میکنم، خیلی دردآور است که از موسیقی بابک بیات و واروژان و آن اساتید بزرگ به کارهایی رسیدیم که تاریخ مصرفش یک هفته است.
تهیهکنندگان زیر سوال هستند، متهم هستند که قراردادها کاملاً یک طرفه به نفع آنهاست، علت این هجمه را چه می دانید؟
این هم سوال بسیار خوبی است من این مسئله را کاملاً لمس کرده و چالشهای زیادی را تجربه کردهام. یک خواننده زمانی که هنوز معروف نیست و کسی او را نمی شناسد برای رسیدن به شهرت و اجرا و درآمد قراردادی را امضا میکند، اما متاسفانه بعد از اینکه کمی شناخته شد، خود و گاهی اطرافیان یا حامیانش همه چیز را فراموش می کنند، اینکه از کجا شروع کرده توسط چه فردی معروف و حمایت شده، چه افرادی در روزهای گم نامی دستش را گرفته اند تا که امروز را تجربه کند.
البته بعضی از خوانندگان اینگونه هستند و از طرفی هستند تهیه کنندگانی که بی انصاف باشند، اما هیچ کس در زمان عقد قرارداد مجبور به امضای هیچ چیز نیست.
آیا با بازگشت خواننده هایی که به اشتباه یا اجبار مهاجرت کردهاند موافقید و فکر میکنید بازگشت آنها چه تاثیری در فضای موسیقی دارد؟
متاسفانه این مسئلهای است که ما نمیتوانیم هیچ نظری در رابطه با آن بدهیم و در حوزه ما نیست. آدمهای دیگری تصمیم می گیرند.به طور مثال آیا آقای شادمهر عقیلی میتواند برگردد و فعالیتش را انجام دهد؟ گاها” خود ما هم نمی خواهیم … من قطعاً دلم میخواهد هنرمندمان در خاک خودمان کار کند و از هنرش لذت ببریم و نفعش برای ایران باشد.
با اینکه خیلی وقتها گفتیم موسیقی لسآنجلسی مبتذل است اما در سالهای اخیر نشان دادیم که بعضی از تولیدات ما از تولیدات بد آنها به مراتب بدتر است. امروز ادبیاتی که ما استفاده می کنیم بسیار ضعیف تر از ادبیات ضعیف آن هاست.
اگر برگردیم به چند سال پیش مثلاً زمانی که احسان خواجه امیری در اوج فعالیت بود موسیقی داخلی صدها قدم جلوتر از موسیقی لسآنجلس بود اما امروز شرایط تغییر کرده و ما درگیر فضای تولیداتی با تاریخ مصرف کوتاه هستیم.
بنده معتقد به جذب هستم، بازگشت هر هنرمندی که حضورش در راستای اعتلای فرهنگ و موسیقی است و می تواند در چهارچوب جاری جامعه فعالیت نماید، بازگشت یک سرمایه است.
چرا در کشور رسانه مستقل برای ارائه آثار موسیقی نداریم و برای شنیده شدن آثار باید در شبکه های خارجی هزینه کنیم؟
این دغدغه درستی است این مسئله به یک تابو تبدیل شده است من بارها با تهیه کنندگان بزرگ و مدیران ارشد دلسوز در این باره حرف زده ام، بخشی از موضوع درون خانوادگی است، عدم همدلی و تلاش و موثر یک یک افرادی که در این حوزه فعال هستند موثر است.
ما نباید سرمایه داخلی را به راحتی به خارج از کشور منتقل کنیم. این رفتار غیر فرهنگی برای ارائه کار فرهنگی امر متناقضی است. این که سرمایه کشور را در انحصار دیگری و به خارج منتقل کنیم خلاف منفعت است.به نظر بنده این نگاه بایست اصلاح شود. اینجا نقطهای است که مدیریت بالادستی می تواند با ایجاد بستر مناسب نقطه پایانی بر این اشتباه بگذارد. کنش، همراهی، تصمیم و تقاضای جامعه هنری هم بی شک نیاز است.
چه انتظاری از تیم مدیریتی جدید دارید؟
تقاضای من از تیم جدید این است که شرایط را برای رشد موسیقی اصیل، فاخر و به روز با در نظر گرفتن سلایق مختلف هموار سازند.با همراهی بیشتر، اعتماد بیشتر موجب دلگرمی جامعه موسیقی باشند. با اولویت دادن به مباحث علمی و آکادمیک موجبات تولید آثار موقر و محترم بیشتری را فراهم نمایند.
و در نهایت با تصمیمات خود اتحاد، اعتبار و احترام این حوزه از فرهنگ را قوت بخشند. بنده همیشه به سهم و وظیفه خود سعی نموده ام با همکاری هنرمندان واقعی و با اخلاق تولیدات سالم و بدون آسیب برای جامعه داشته باشم.
اینک هم با دو هنرمند، خواننده واقعی به نام های مهدی بوستانی و داوود بوستانی در حال همکاری می باشم که امید دارم با تولیدات این دو عزیز به وظیفه خود در راستای اعتلای موسیقی عمل نمایم و بسیار امیدوار می باشم.
و در آخر مطلبی اگر هست بفرمایید.
ابتدا از شما سپاسگزار هستم و در یک جمله بنده امیدوار هستم و با امید اتفاق های بهتری پیش خواهد آمد