موسیقی فارس_سهنداینانلو: جزئیات جدیدی از پرونده قتل مهدی نیکبخت ملقب به «بیتو»، دفنواز و شاعر اصفهانی در شهرستان سمیرم منتشر شد.
به گزارش موسیقی فارس و به نقل از یورونیوز فارسی، محمد رفیعی شاعر اهل اصفهان و یکی از دوستان نزدیک مقتول در گفتگویی که با این خبرگزاری بین المللی داشته جزییات جدیدی از این پرونده پیچیده را بیان کرده که نظر رسانه های داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است.
«بیتو» که بود؟
مهدی نیکبخت که با نام مستعار «بیتو» در محافل ادبی و هنری شناخته می شد متولد بیستم آبان سال ۱۳۵۸ در اصفهان بود. «بیتو» تحصیلات خود را در رشته فلسفه و الهیات و تا پایان مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده بود و به گواه اطرافیانش در زمینه ادبیات و عرفان شرقی نیز مسلط بوده است. نیکبخت در سالهای اخیر حیات کوتاه خود به سلک “عرفا” در آمده بود و از طریق دفنوازی و همراهی با گردشگران امرار معاش مینمود، وی در همان روزهای نخست این دوره از زندگیاش نام جدیدی برای خود انتخاب کرد که موجب بروز واکنشهای بسیاری در میان تندروهای مذهبی شده بود. مهدی نیکبخت نام «اودین» که برگرفته از نام یکی از خدایان افسانه ای وایکینگها بود را بر خود نهاده بود و با همین اسم در بین گردشگران ایرانی و خارجی به شهرت رسیده بود. این شهرت وی موجب شد تا نشریه معتبر «گاردین» عکسی از وی چاپ کرده و گزارشی جنجالی هم از برگزاری تورهای “مراقبه” در جزیره هرمز منتشر کند. «گاردین» در گزارشی که در ۲۶اسفند ۱۳۹۸ منتشر کرده بود عده ای از جوانان ایرانی را توصیف می کرد که در هیبت “هیپیها” راهی جزیره هرمز می شوند تا مدتی را در این محل بکر به مراقبه و زندگی به دور از هیاهوی شهری بپردازند. پس از گزارش اسفندماه گاردین بود که نام «بیتو» یا همان «اودین» در بین کاربران فضای مجازی بیش از پیش شنیده می شد و انتشار چندین ویدیو از دفنوازی او باعث شد تا بین مخاطبین شبکه های اجتماعی نیز به سرعت مشهور گردد. البته علاقهمندان به ادبیات و طنزپردازی، «بیتو» را از سالهای قبل و از طریق ویدئوهای شعرخوانی محمدرضا عالی پیام (ملقب به هالو) می شناختند اما گزارش نشریه گاردین موجب شد تا دایره وسعت مخاطبین این هنرمند اصفهانی گسترده تر از هر زمان دیگری شود.
حال که مقدمه ای برای یادآوری پرونده این جوان چهل ساله سمیرمی ارائه گردید به بخش های مهمی از گفتگوی “یورونیوز فارسی” با «محمد رفیعی» (دوست مهدی نیکبخت و شاعر) که «بیتو» را از سال ۱۳۷۸ میشناخت می پردازیم؛
محمد رفیعی به یورونیوز فارسی میگوید: مهدی نیکبخت در جزیره هرمز دف میزد تا پولی در بیاورد و به سفرهای دائمی خود ادامه دهد. او به ویژه هر جایی که گردشگران حضور داشتند، مثل پل خواجو در اصفهان، حافظیه شیراز و جاهای دیگر دف میزد، شعر میخواند و به سماع درمیآمد. او «آدم بیآزاری بود که تنها در جهان به دنبال کشف و شهود» بود. با آن که فلسفه خوانده بود، اما خودش به فلسفه اعتقادی نداشت و دوستانش را هم از ذهنورزی برحذر میداشت. او بیشتر به عرفان تمایل داشت و تقریبا هر جا که کلاسهای عرفانی و حلقههایی برای پیوندهای متافیزیکی و شبیه آن بود حضور مییافت. حتی در دورهای در کلاسهای اکنکار شرکت کرده بود و زمانی هم “عرفان حلقه” را تجربه نموده و دست آخر از همه اینها برید به حلقههای دیگری پیوست. از آنجا که مهدی به چنین جمع هایی علاقه داشت این اواخر با “هیپی” ها به جزیره هرمز رفته بود.
مهسا الف. کیست؟!
مهسا الف. نام دختری است که عکسش در کنار مهدی نیکبخت در نشریه گاردین چاپ شد و با پوشش عجیب و منحصر به فردش مورد بحث کاربران فضای مجازی قرار گرفت. رفیعی در همین رابطه می گوید: در آن تصویر مهدی با بدن لخت، لباسی شبیه پتو یا خرقه دیده می شد که آن را روی سرش هم کشیده بود، من مهدی را تا آن لحظه با چنین شمایلی ندیده بودم و با دیدن آن تصاویر بسیار تعجب کردم.
وی در ادامه می افزاید: یک چشم مهدی بر اثر تصادفی در کودکی نابینا شده بود. صورت او در این تصویر به گونهای است که موهای بلندش روی چشم نابینایش را پوشانده. گویی عمدی بوده که عیب صورت او پوشیده شود. چشم دیگر او نیز به گونهای عجیب به جای دوری خیره شده است.
محمد رفیعی در مورد ارتباط مهسا و مهدی نیز گفت: پس از سفر به جزیره هرمز بود که مهسا و مهدی حدود دو هفته در خانه مهدی در اصفهان ماندند و احتمالا در این دوران مهدی عاشق مهسا شده است. همین امر نیز موجب شد تا بعد از دو هفته مهدی عازم تهران شود تا از پدر مهسا، دخترش را خواستگاری کند اما پدرش جواب جالبی به او داده بود. مهدی بعدها به من گفت پدر معشوقه اش به او گفته بود؛ “حالا که میخواهید دائم با هم به سفر بروید، باید یک شغل یا محل درآمد ثابتی داشته باشید.”
شب قتل
طبق اظهارات مهسا الف. در دوران کرونا هر دوی آنها (مهدی و مهسا) خانه نشین می شوند ولی در بامداد ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ مهسا با مهدی تماس میگیرد و از او میخواهد برای شرکت در یک مهمانی (به دعوت یکی از همسفران جزیره هرمز) او را همراهی کند. ابتدا مهدی که در خانه خواهرش سکونت داشته به دلیل نداشتن هزینه سفر به سمیرم از همراهی مهسا سر باز می زند ولی به گفته مهسا “میزبان تمام هزینه سفر به علاوه کرایه اسنپ تا مقصد” را می پردازد و این دو از اصفهان عازم سمیرم می شوند. از اینجا به بعد روایت محمد رفیعی را می خوانیم: متاسفانه اطلاع ندارم چند نفر بوده اند اما اقامت آنها در کنار سایر میهمانان در باغ سمیرم ظاهرا تا روز شنبه هم مشکلی نداشته و به خوبی سپری شده است. آنها حداقل ۲۴ ساعت را بدون مشکل گذراندهاند، اما شامگاه شنبه بحثی در میان آنها در گرفته که علت شروع آن را کسی نمیداند. میزبان و همراهانش در ادامه دعوا و مشاجرهای که سر گرفته چیزی شبیه داروی بیهوشی را در نوشیدنی مهدی و مهسا میریزند و به هر دو آنها اصرار میکنند که آن را بنوشند، اما مهدی و مهسا به دلیل همین اصرار شک کرده اند.
رفیعی از قول مهسا میگوید: در آن حال مهدی با وجود امتناع از نوشیدن آن مایع مسموم، ناگهان از فرط عصبانیت لیوان را سر کشیده است.
مهسا الف. میگوید مهدی با نوشیدن این مایع، بیهوش نشد اما دقایقی بعد از سر کشیدن آن «احساس کرختی و لّختی» به او دست داد. مهسا به پلیس گفته خود او نیز با دیدن این صحنه در یک لحظه عصبانی شده و با میزبان ها درگیر میشود که در حین این درگیری فیزیکی او نیز چند ضربه چاقو میخورد.
طبق گزارش پلیس استان اصفهان، پس از چاقو خوردن مهسا الف. مهاجمان به مهدی نیکبخت نیز حمله میکنند و با قداره یا شمشیر به گردن مهدی میزنند که بر اثر این ضربه شاهرگ مهدی پاره می شود. متاسفانه به دلیل خونریزی ناشی از این پارگی عمیق، مهدی نیکبخت ملقب به «بیتو» در حوالی ساعت دو بامداد روز یکشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۹ جان خود را از دست می دهد. اما محمد رفیعی می گوید جسد مهدی را در روز خاکسپاری دیده و به غیر از جراحات در ناحیه گردن، جای چاقو بر روی دست ها و صورت مهدی هم مشهود بوده است.
به گفته دادستان سمیرم، مهسا.الف پس از اینکه در ساعت دو و نیم بامداد به هوش می آید بلافاصله با پلیس ۱۱۰ تماسمی گیرد و ۲۰دقیقه بعد ماموران به محل وقوع قتل می رسند. معشوقه مهدی نیکبخت به پلیس گفته وقتی به هوش آمده شنیده که مهاجمان قصد آتش زدن باغ و جنازه را داشتند اما از محل متواری شده اند.
اما طبق روایت پلیس در همان شب و در کاشان متهم اصلی دستگیر می شود و یکی دیگر از متهمان نیز خودش را به اداره آگاهی شهرستان سمیرم تحویل می دهد. مهسا الف. نیز به دلیل ظن به معاونت وی در قتل مهدی بازداشت میشود اما پس از مدتی با قرار وثیقه موقتا از بازداشت خارج شده است.
انگیزه این قتل وحشیانه چیست؟!
در روزهای اخیر فرضیات مختلفی از جمله انگیزه های سیاسی، عقیدتی، تاثیرات جانبی مواد مخدر، انگیزه های عشقی و … در فضای مجازی مطرح گردیده است. اما محمد رفیعی که دوست بیست ساله نیکبخت بوده میگوید: «بر خلاف آنچه در شبکههای اجتماعی مطرح شده، به نظر نمیرسد انگیزه سیاسی در این قتل نقش داشته باشد، زیرا مهدی حتی اهل بحث کردن سیاسی هم نبود چه برسد به عمل سیاسی. او بحث سیاسی و حتی فلسفی را دون شأن میدانست و ما را هم از آن بر حذر میداشت. تنها مشکلی که با دولت داشت این بود که گاهی پلیس به او گیر میداد که چرا زیر پل خواجو دف میزنی و اینها. البته مهدی با محمدرضا عالیپیام، متخلص به «هالو» نیز روابط صمیمانهای داشت و هالو هم گرایشات و اعتقادات سیاسی مشخصی داشت.»
همانطور که پیشتر نیز گفته شد محمدرضا عالیپیام شاعر، طنزپرداز، منتقد ادبی است که به دلیل انتقادات سیاسی و اعتقادی تند و صریحش به زبان طنز شهرت دارد. اما با تمام این تفاصیل رفیعی معتقد است فکر نمیکند انگیزه قتل سیاسی و یا اعتقادی بوده باشد.
برخی از کاربران نیز در شبکه های اجتماعی مهدی نیکبخت را به اعتیاد به مواد مخدر یا روانگردان متهم کرده اند اما رفیعی روایت دیگری دارد: «برای مهدی مصرف مواد مخدر یا روانگردان از محرمات نبود، اما گاهی که پیش میآمد، چیزی هم میکشید. من مطمئنم که او اعتیاد یا وابستگی به چیزی نداشت. او اما معتاد نبود و به هر روی بعید میدانم که آن شب حالت بیاختیاری ناشی از مصرف این مواد در او پدید آمده باشد.» اما رفیعی که سالها با نیکبخت رابطه صمیمانه ای داشته می گوید بعید نیست که انگیزه قتل ماجرای عشقی و یا ناموسی باشد. او می گوید هرچند مهدی اهل عشق و عاشقی نبود اما ممکن است یکی از مهاجمین قصد دست درازی به مهسا را کرده باشد و همین امر موجبات درگیری را فراهم کرده است.
البته از سوی دیگر گفته شده که ریشه این قتل، بحث اعتقادی بوده است. رفیعی میگوید: «گفتهاند که بحث بر سر وجود امام زمان یا چیزی شبیه این بوده. به نظرم درست نیست چون مهدی معمولا وارد این گونه بحثها نمیشد. او تا چند سال پیش به امام زمان شیعیان باور داشت، اما تغییر عقیده داده و سروده بود: “پیش دیوانگان جهان شوخی است / این زمین طنز و آسمان شوخی است”. و بعد هم شعرش را با این مصرع به پایان رسانده بود: “وعده آخرالزمان شوخی است”.»
محمد رفیعی اما نظر جالب توجهی در این رابطه دارد، وی با تأکید بر این که سررشته و تخصصی در امور جنایی ندارد می گوید: “با شناختی که از مهدی داشتم بعید می دانم او به دلایل اعتقادی با کسی درگیر شده باشد.” او در تکمیل اظهاراتش به یورونیوز میگوید: «این طور نیست. من فکر میکنم به متهم گفته شده که بگوید مهدی نیکبخت از امام شیعیان بدگویی کرده و او (متهم) خواسته از باورها و ارزشهای دینی خودش دفاع کند. این روایت احتمالا سبب خواهد شد تا بار اتهامی متهم سبکتر شود.»
آن گونه که وکیل پرونده قتل مهدی نیکبخت می گوید، قرار است دادگاه حدود ۱۰ روز دیگر برگزار شود و تا آن زمان باید صبر کرد تا اظهارات مهسا الف را نیز بشنویم.
اختصاصی موسیقی فارس